نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۸۷ خرداد ۲۶, یکشنبه

هفته اي که لبنان را تکان داد! لبنان: ناکامي جناح اکثريت هم پيمان با آمريکا


جورج دبليو بوش، در جريان سفرش به خاورميانه در ماه مه امسال، پشتيباني کامل خود را از اسرائيل تجديد کرد. او همچنين بر اراده اش در ادامه «جنگ با تروريسم» تاکيد نموده و القاعده، حزب الله، حماس و ايران را معرف اين تروريسم دانست. باوجود اين، استراتژي يادشده به بن بست برخورده و شاهد گوياي آن از سرگيري مذاکرات ميان اسرائيل و سوريه است. اما، در لبنان، آخرين زورآزمائي به شکست اکثريت طرفدار آمريکا تمام شد.

نويسنده Alain GRESH

مسئول هيئت تحريريه لوموند ديپلماتيک و مؤلف کتاب اسراييل و فلسطين، انتشارات فايارد، پاريس ٢٠٠٢ اين کتاب به ترجمه آقای بهروز عارفی توسط انتشارات خاوران در پاريس به چاپ رسيده است.آخرين مقالات اين نويسنده:

گذرگاه مرزي مصنع به روي رفت و آمد باز شد. ميليشيائي که راه عبور و مرور بين لبنان و سوريه را مسدود کرده بود، جاي خود را به ارتش لبنان داد. اين امر نشانه تخفيف تنش پس از نبردهاي کوتاهي است که لبنان را به آتش کشيده بود. اين جاده از دامن کوهستان به بيروت منتهي مي شود. تردد ميان دو کشور که معمولا شلوغ است، هنوز از سر گرفته نشده است. اينک، براي طي راه تا بيروت، کمتر از يک ساعت کافي ست.
اگرچه، همه مخاطبان ما در اين ديدارها، روايت واحدي از حوادث داشتند، ولي تفسير آن ها يکسان نبود. روز ششم مه، حکومت لبنان پس از مشورت ١٢ ساعته دو بخشنامه صادر کرد: اولي به بررسي در مورد يک شبکه «خودگردان» ارتباطاتي حزب الله مربوط مي شد که «غيرقانوني، نامشروع و تجاوز عليه حاکميت دولت» ارزيابي شده است. تصميم دوم، انتقال رئيس امنيت فرودگاه بيروت، ژنرال وفيق شوقيري بود. او افسري شيعه است که به نزديکي با مخالفان دولت شهرت دارد. مقامات لبناني با ارجاع مسئله به جامعه عرب و سازمان ملل متحد، آن را بين المللي کرده و «تجاوز جديدي عليه دولت قانون در لبنان» خواندند.
اپوزيسيون لبنان، از جمله حزب الله و حزب امل به رهبري نبيه بري، که بر جامعه شيعيان چيره اند و نيز «حرکت ميهني آزاد» ميشل عون تصميم يادشده را محکوم کردند. روز هشتم مه، حسن نصرالله دبير کل حزب الله، در يک کنفرانس مطبوعاتي از «اعلام جنگ عليه مقاومت» صحبت کرد. به موازات آن، ميليشياي حزب الله، امل و نيز ميليشياي حزب سوري ملي-اجتماعي (که جريان لائيکي ست) بر بيروت غربي مسلط شدند. اين بخش از شهر، اکثريت سني دارد. نيروهاي اپوزيسيون فرودگاه و بندر بيروت را مسدود کردند. ميليشياي حزب المستقبل [آينده] (حزب سني وابسته به سعد حريري و فواد سينيوره نخست وزير) پس از نبرد کوتاهي تسليم شدند. کشمکش ها به مناطق ديگر نيز سرايت کرد و پس از کشته شدن هفتاد نفر، آرامش شکننده اي برقرار شد. در اين ميان، حکومت دو بخشنامه را لغو کرد. ميليشيا ميدان را دراختيار ارتش و مسئولين سياسي قراردادند. ارتش در اين درگيري ها دخالتي نکرد.
اسلحه مقاومت
اکثريت و مخالفان از ١٧ مه در شهر دوحه گرد آمدند. امير قطر و جامعه عرب بر اين گفتگو ها نظارت داشتند و تلاش کردند از تجزيه کشور به دو نيمه جلوگيري کنند. در طرف حکومت، بيشترسني ها، درزي ها و اقليتي از مسيحيان قرار دارند و در مقابل، مجموعه شيعيان و نيمي از مسيحيان صف کشيده اند. رسانه هاي غربي غالبا اشاره اي به اين مسيحيان نکرده و اپوزيسيون را فقط به حزب الله محدود مي کنند. روز ٢١ مه، پيماني بسته شد که در آن انتخاب ژنرال ميشل سليمان به رياست جمهوري و حق وجود يک اقليت بازدارنده و گذراندن قانون جديد انتخابات پيش از انتخابات بهار سال ٢٠٠٩ پيش بيني شده است. از نوامبر ٢٠٠٧، مقام رياست جمهوري خالي بود. حل مسئله بسيار حساس خلع سلاح حزب الله به مذاکرات آتي موکول شد.
انگيزه هاي حکومت در صدوراين دو بخشنامه چه بود؟ چرا حزب الله و متفقينش وارد عمل شدند؟ چرا، ايالات متحده و اتحاديه اروپا دخالتي نکردند؟ برد قرارداد دوحه تا چه حدي ست؟ همه اين سوالات پاسخ هاي متناقض دارند. يک روزنامه نگار نزديک به دولت لبنان به ما گفت: «حزب الله ادعا داشت که هرگز به روي لبناني ها اسلحه نخواهد کشيد. و تسليحات آنان فقط اسرائيل را نشانه گرفته است. اکنون مي دانيم که اين حزب دروغ مي گفت.». همه رهبران اکثريت و رسانه هاي طرفدارش، اين استدلال را تکرار مي کنند که حزب الله يک ميليشياي ساده بوده و ترجمان «مقاومت» در مقابل اسرائيل و آمريکا نيست. علي فياض، عضو دفتر سياسي سازمان شيعي پاسخ مي دهد: « مناقشه ما بر سر مسائل داخلي نبود. سيستم ارتباطات ما عاملي تعيين کننده در پيروزي ما عليه اسرائيل در ماه هاي ژوئيه و اوت ٢٠٠٦ بشمار مي رفت. ما برچيده شدن آن را نمي توانيم بپذيريم. اين امر به معني خلع سلاح ماست. برعکس، ما هرگز براي تحميل نقطه نظرات مان در مورد امور داخلي، براي تغيير دولت يا براي تغييرات در قانون انتخابات، از سلاح مان استفاده نکرده ايم.»
ولي او نميگويد که حزب الله بدون ترديد، به اين دليل از اين فرصت استفاده کرد تا به بحراني پايان دهد که هيجده ماه به درازا کشيده، کشور را فلج کرده و هواداران حزب را به خشم آورده است. تشکيل يک دولت وحدت ملي پاسخگوي اين هدف است. حزب الله قصد ندارد موقعيتي مرکزي در اين حکومت اشغال کند، ولي ميخواهد وضعيت مناسبي براي «مقاومت» در برابر اسرائيل و طرح هاي آمريکا در منطقه بوجود آورد که به عقيده آن حزب، وظيفه ي مرکزي است.
فواد سينيوره و متحدانش آگاهند که «تسليحات» حزب الله يک «خط قرمز» است. در آن صورت، پس چرا آنان به رغم هشدارهاي مکرر نيروهاي امنيت داخلي (نزديک به اکثريت) و ديگران ترتيب اثري نداده و از آن گذشتند؟ يکي از تحليل گران جناح اکثريت به ما گفت: وليد جمبلات رهبر حزب سوسياليست ترقي خواه (درزي يا دروز) که عمليات عليه شبکه ارتباطات حزب الله را هدايت کرده بود، و نيز سعد حريري رئيس حرکت المستقبل (سني) «در محاسبه اشتباه کرده و گمان نمي کردند که حزب الله به تلافي جوئي مسلحانه خواهد پرداخت. آن ها اميدوار بودند که بحران دوام يافته و در نتيجه موفق خواهند شد تا از طريق مذاکره امتيازي کسب کنند. آن ها نه به ناتواني خود انديشيدند و نه به ضعف ايالات متحده در منطقه ».
ميشل سماحه، وزير پيشين وعضو اپوزيسيون با اين نکته نظر موافق است ولي انتشار اين دو بخشنامه را در چارچوب برنامه اي قرار مي دهد که ايالات متحده، عربستان سعودي و مصر با همدستي متحدان داخلي شان براي تحميل نقطه نظرات شان در لبنان تدارک ديده اند. شايسته يادآوري است که بوش لبنان را به عنوان «سومين جبهه جنگ با تروريسم » معرفي کرده است. (پس از افغانستان و عراق). «نشانه هاي چندي بر اين ادعا گواهي مي دهند –از جمله ديدار سمير جعجع، سرکرده قواي لبناني (ماروني) با پرزيدنت بوش در نيمه هاي ماه مارس، توصيه عربستان سعودي به اتباع خود براي خروج از لبنان، يا حمله شديد و تکراري آمريکا به «تروريسم» حزب الله. قرار بود که شوراي امنيت در نشستي در روز ٨ مه ٢٠٠٨ به گزارش تريه رودلارسن [نماينده سازمان ملل متحد براي امور لبنان] گوش دهد. قرار بود که اين جلسه به محکوميت حزب الله بخاطر خودداري از خلع سلاح راي دهد. اما در تمام اين محاسبات، ارزيابي غلوآميزي از نيروهاي اکثريت شده و نيز تصور مي کردند که حزب الله به زور متوسل نخواهد شد.»
اکثريت پارلماني لبنان براي فرار از مسئوليت خويش، به انتقاد هاي پي در پي از بي عملي «دوستان خود» پرداخت. داستان هاي عجيب و غريبي را براه انداختند تا توضيح دهند که لبنان را فداي مذاکرات مخفي بين ايران و آمريکا کرده اند؛ يا اين که دليل يورش آمريکا به القاعده در موصول (عراق)، جلب نظر مساعد سوريه بود ... نظير بيشتر نيروهاي سياسي لبنان، «حرکت ميهني» وابسته به ميشل عون داراي يک فرستنده تلويزيوني موسوم به آرنج تي وي است. او در آن روز گزارش هاي مربوط به خروج نيروهاي سوريه از لبنان در بهار سال ٢٠٠٥ و فرارسفير عربستان از آن کشور در ماه مه ٢٠٠٨ را پشت سرهم پخش مي کرد. همه مفسران در اين باره هم نظرند که رياض به رغم صرف وقت و بويژه پول خود براي تحکيم دولت سينيوره و سني ها با شکست سختي مواجه شده است. از سوي ديگر، رسانه ها به تفسير کنايه آميز «بوسه مرگ باري» پرداختند که بوش در جريان ديدارش از اسرائيل به فواد سينيوره فرستاده بود. اين کار به معني ارسال پيامي از کشوري است که در چشم همه لبناني ها در تخريب کشورشان در تابستان ٢٠٠٦ مقصر بود. مشارکت حزب الله در کابينه آينده دولت، شکست مهمي براي آمريکاست. يکي از روشنفکران وابسته به اکثريت، اين پرسش را طرح مي کند که « آيا غربي ها مايلند که ايران بر کرانه هاي شرقي مديترانه تسلط يابد؟»
اعضاي دولت نيز با تحقير ارتش ، بي عملي آن را مورد انتقاد قرار دادند. ژنرال سليمان کار خود را چنين توجيه مي کند: مي بايست از «خونريزي و پراکندگي بيشتر در صفوف داخلي جلوگيري مي شد (٢) ». دست کم، يک سوم سربازان شيعه اند و بخش قابل ملاحظه اي از افسران به اپوزيسيون تمايل دارند و از جمله به جناح عون. هر درگيري ارتش در نبردها به فروپاشي آخرين نهاد روي پا در کشور منجر مي شد.
يکي از مسئولان مسيحي اپوزيسيون اشاره مي کرد که حزب الله با تصميم حل بحران از طريق اعمال زور، «ريسک جدي» اتخاذ کرد. تا آن زمان، اين حزب تنها از روش هاي سياسي استفاده کرده بود. مثل خروج از کابينه دولت در نوامبر ٢٠٠٦؛ درخواست استعفاي دولت و خيمه زدن در مرکز شهر بيروت در اوايل سال ٢٠٠٧؛ برگزاري تظاهرات خياباني. اما اين بار، اين حزب خواست که پيام ويژه اي را برساند: نميتوان درباره سلاح مقاومت مذاکره کرد. زيرا اين امر به معني پذيرفتن اين خطر است که حزب رابه مثابه يک ميليشياي ساده تلقي کنند و تنش ميان سني ها و شيعيان تيزتر شود».
تنها نشانه هائي که از «تهاجم شيعه» ميتوان در بيروت غربي يافت، چند پرچم حزب الله ، امل و حزب سوسياليست ملي سوري ست. در حمرا، محله بازرگاني ، فروشگاههاي مد و مواد غذائي، بانک ها و سالن هاي ورزشي مجددا باز شده اند. نظاميان که حضور دائمي دارند، در پيرامون اماکن حساس نظير سفارت عربستان سعودي (که موقتا تعطيل است) خانه خانواده حريري و دانشگاه آمريکائي لبنان که پس از دو سال تعطيلي، اخيرا فعاليت خود را از سر گرفته، موانع ايمني گسترده اند. اين هشدار مقامات رسمي را مي توان بر روي ديوار خواند: «براي احترام همگان، نه از سياست و نه از مسائل امنيتي حرف نزنيد.»
هراس از «خطر شيعه»
تعطيلي تلويزيون «آينده» (مستقبل) و روزنامه المستقبل متعلق به حريري با محکوميت شديد و بويژه از جانب مطبوعات روبرو شد. يک روزنامه نگار وابسته به اپوزيسيون، با کمي اختلاف نظرمشابهي دارد: «در طول سه روز نبرد، حزب الله مي ترسيد که اين رسانه ها به جنگ داخلي دامن بزنند. پس از زدوده شدن خطر، آن ها توانستند بدون هيچ فشاري، فعاليت خود را از سر گيرند».
رهبران چند کشور عربي مترسک «خطر شيعه» را تکان مي دادند. و سني ها نيز که حس مي کردند از جانب رهبرانشان رها شده اند، هراس خود را از «خطر شيعه» بر زبان آوردند. شهادت ها حاکي از برخي زياده روي ها در نبردها بود و شايعه ها نيز آن را تقويت مي کرد. با اين همه، تعداد قربانيان محدود بود. يکي از روزنامه نگاران نزديک به اکثريت اظهارداشت : «اگر تنها افراد سازمان امل در حمله شرکت کرده و حزب الله حضور نمي داشت، دست کم هزار نفر کشته مي شدند و حوادث با چپاول عمومي همراه مي بود». پيرو اطلاعيه «سازمان ديده بان حقوق بشر» هر دو طرف درگيري ، چه در بيروت و چه در شمال مرتکب نقض حقوق انساني شدند. يکي از روزنامه نگاران «الاخبار»، نزديک به اپوزيسيون از «چند مورد بي حرمتي به پيکر مردگان» گزارش داده بود.
با اين حوادث، بر اقتدار حزب المستقبل در ميان سني ها نيز آسيب وارد شد. چرا که پيرو گفته محمد بيدون، وزير پيشين وابسته به سازمان امل که به اکثريت پيوسته است: «سعد حريري از سازماندهي جامعه سني و دفاع از آن ناتوان ماند، و بيش از آن ، قادر به ساماندهي نهادهاي دولتي نشد». برخي هراس دارند که سني ها، از جمله در شمال و در شهر تريپولي، به گروه هاي سلفي و حتي القاعده گرايش يابند. بد نيست اشاره شود که القاعده توانسته است در دو سال گذشته، بر نفوذ خود در لبنان بيافزايد (٣). شايسته است يادآوري شود که ايمان الظواهري، نفر دوم اين سازمان، اخيرا اعلام کرده که اين کشور «محور اصلي» مبازره با «صليبي ها و يهوديان» خواهد شد.
مسيحيان از درگيري ها برکنار ماندند. از ديدگاه آلن عون، مشاور ژنرال ميشل عون، واکنش آنان نسبت به رويدادهاي اخير ملايم بود: «از سوئي، آنان نگران توسل به زورند؛ و از طرف ديگر، او از ائتلاف «حرکت ميهن پرستي آزاد» با حزب الله راضي است. اين وفاق آرامش را در محلات مسيحي بيروت و نيز نواحي کوهستاني تضمين کرد.» به مدت پنج روز، سرنوشت کشور به مذاکرات دوحه بستگي داشت. در اين مذاکرات، همه رهبران سياسي به استثناي نصراله شرکت داشتند. از زمان قتل عماد مغنيه، رهبر نظامي حزب الله، وي کمتر در انظار ديده مي شود.
در جاده فرودگاه بر روي باندرول هائي ميشد خواند: «يا با هم کناربيائيد و يا برنگرديد!». گروهي از تظاهرکنندگان تابلوهائي در دست داشتند که حتي بر روي آن فقط نوشته شده بود: « بر نگرديد!». آنان به رهبرانشان که عازم دوحه بودند «سلام» مي دادند و با پيامشان، به ستوه آمدن اهالي را از کل طبقه سياسي بيان مي کردند. هر کدام، شعار قانونمندي، نهادمندي، دموکراسي و اقتدار دولت را مي دادند، در حالي که همگي اين اصول را زير پا گذاشته اند. پاسخ همه به اين پرسش که در ميان سياستمداران، چه کساني پول مردم را اختلاس نمي کنند، يکسان است: «مسئولان حزب الله و حرکت ميهني آزاد». از زمان امضاي قرارداد طائف در سال ١٩٨٩، پايان جنگ داخلي و رسيدن رفيق حريري به نخست وزيري، غارت اموال دولتي يک ورزش ملي شده است. يک روشنفکر لبناني آهي کشيده و مي گويد «در لبنان، دو اردوگاه دموکراسي و ديکتاتوري نداريم. ايجاد دولت قانون هدف هيچکدام از نيروهاي سياسي لبنان نيست. ما زنداني استراتژي قدرت هاي منطقه اي و بين المللي هستيم. ما در رويائيم که بتوانيم خود را دور و بر کنار نگهداريم ولي واقعيت دائما خود را تحميل مي کند. و بيداري اغلب دردناک است.»
شرط بندي خطرناک روي حزب الله، بصورت شکست اکثريت به رهبري سعد حريري و متفق ايالات متحده نمايان شد. ولي ترديدي نيست که اين «هفته ديوانه ماه مه» ، يعني اين آخرين افت وخيز لبنان، پژواک همه مناقشات منطقه اي نخواهد بود.
عنوان اصلي مقاله:
Revers pour la majorité alliée aux Etats-Unis Une semaine qui a ébranlé le Liban
پاورقي ها: ١ – روزنامه الاخبار، چاپ بيروت، ١٦ مه ٢٠٠٨.
٢ – روزنامه لوريان لو ژورL’Orient-Le Jour، چاپ بيروت، ١٨ مه ٢٠٠٨.
٣ - به مقاله فدا عيتاني، «گزارشي از نفوذ القاعده در لبنان» ، لوموند ديپلوماتيک، فوريه ٢٠٠٨ مراجعه کنيد.
http://ir.mondediplo.com/article1233.html

هیچ نظری موجود نیست: