نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۰ فروردین ۳, چهارشنبه

سى که نمى جنبد سنگینى زنجیر را احساس نمى کند.»
روزا لوکزامبورگ

 
۱
پس از سالها که رکود و افت، سرکوب و کشتار، خبرهاى هرروزهء تجاوز و اشغال و اعدام هاى دستجمعى بر صحنهء سیاست در منطقهء ما غلبه داشت، پس از سالها که لابه هاى تسلیم طلبى و توجیهات کرنش دربرابر سرمایه و زور فضا را انباشته بود، پس از سالها که اکتفا کردن به گدایى حقوق بشر آنهم از پایمال کنندگان آن، و نفرت از حتى حرف «براندازى» محتواى «فعالیت سیاسى» برخى از مدعیان بود، بارى، پس از بحران سرمایهء جهانى در سال گذشته، و تحقیر دائمى توده هاى عرب چه در غارت اموالشان و چه در نابود کردن مردم فلسطین و حقوقشان، بالاخره نوبت شادى له شده ها و به جان آمده ها و تحقیر شدگان هم رسید. هیچکس به خاطرش هم خطورنمى کرد که توده هاى به جان آمده در کشورهاى عرب یکى پس از دیگرى به انقلاب توده اى دست بزنند و مصممانه آن را ادامه دهند. انقلاب ضرورتى ست که به گفتهء یک شاعر فرزانه: «مى آید، مى آید \ مثل بهار از همه سو مى آید \ دیوار یا سیم خاردار نمى داند \ مى آید، از پاى و پویه باز نمى ماند» (از کوچه باغهاى نشابور اثر شفیعى کدکنى). این زمانهء انقلاب هاى توده اى ست که یکى از دیگرى شاهکارتر است و عصر ورود توده ها به تاریخ را صلا مى دهد، عصر ابتکارها و سازمانیابى هاى بى سابقه، عصر جنبش هاى توده اى برخاسته از اعماق که نه سایهء خمینى ها بر سرشان سنگینى مى کند نه گوششان به بیانات رهبران خود گمارده بدهکار است. باید هزار عامل دست به دست هم میداد، باید تراکم شرایط مادى و ذهنى به جایى مى رسید تا چنین شاهکارى پدید آید که رئیس جمهورى هاى سلطنتى و بى شرم را نه تنها بلرزاند بلکه کله پا کند. چه سعادتى ست شاهد این تحولات بودن! تحولاتى که سالها انتظار اندکى از آن را مى کشیدیم! تحولاتى که توده هاى ستمدیدهء عرب خالق آن هستند و شووینیست هاى ایرانى حسابى از آن دمغ شدند. یادتان هست چقدر دربارهء ذات دیکتاتورمنشى اعراب و مسلمانان و «تنها دمکراسى خاورمیانه در اسرائیل» هوچیگرى مى کردند؟ چقدر از پایان عصر انقلابات دم مى زدند و حتى دست فوکویاما را هم از پشت بسته بودند؟ و براى «انقلاب مخملى» شان چه توجیهاتى سر مى دادند؟
آگاهیم که بر سر راه موفقیت این انقلاب هاى توده اى چاه و چاله فراوان است و زحمتکشان به ویژه کارگران مهاجر رنج ها مى برند و از همین الآن قدرتهاى سرمایه دارى محلى و جهانى طرح خفه کردن این انقلاب ها را در دست دارند، اما شب دراز است و قلندر بیدار. این توده ها که تجربهء هزاران نوع اسارت را با خود دارند بعید است که به آسانى سر فرود آرند. مهم این است که حتى اگر در این مسیر رهایى وقفه اى پدید آید توده هاى میلیونى که در کورهء انقلاب آبدیده شده اند درس هایى را که در این مدرسه فرا گرفته اند فراموش نخواهند کرد. فولاد سرگذشت حرارتى اش را حفظ مى کند.
بارى، در این روزهاى پرشور و پر تأمل و سرشار از خبرهاى خوش و غافلگیرکننده که از اقیانوس اطلس تا خلیج فارس را دربرگرفته و به گفتهء روزنامه اسرائیلى هاآرتز، کسى که این روزها خواب ندارد ناتنیاهو است، و رابرت گیتس رئیس پنتاگون هشدار مى دهد که هر رئیس جمهورى که به فکر حملهء نظامى در خارج آمریکا باشد مغزش معیوب است، آرى در این روزها بسیار بجا ست از کسانى یاد کنیم که به امید رسیدن به چنین روزهایى از انقلاب توده ها، صادقانه به جان مبارزه مى کردند و پنجه در پنجهء سازمانهاى جهنمى سیا و موساد و ساواک انداخته بودند، روزگارى که پیروزى چون شمعى کم نور از دوردست کورسو مى زد و آنها آن را چون خورشید پیش چشم مى دیدند، روزهایى که مبارزه نه شهرت به بار مى آورد، نه مقامى به کسى مى رسید، نه دسته گل به گردن کسى مى آویختند، بلکه تنها مرگ و زندان قسمت مى کردند. بسیار بجا ست لحظه اى جدیت مبارزهء دشوار طبقاتى را در ذهن مجسم کنیم و به آنان که با سرى نترس به انباشت تجارب مبارزاتى جوامع انسانى کمک کردند بیندیشیم؟ اسناد صوتى زیر شما را با خود به آن روزگار مى برد، روزگارى که در خیلى عرصه ها هنوز به پایان نرسیده است.
۲
این فایل هاى صوتى گزیده اى ست از شنود بى سیم گشتى هاى ساواک که به تعقیب و مراقبت انقلابیون مى پرداخته اند. این نوارها در سازمان مجاهدین خلق ایران در سال ۵۲ و ۵۳ تهیه شده و براى پخش در رادیو میهن پرستان  ارسال شده بود؛ اما چون آن رادیو تعطیل شد پخش نگردید. این رادیو در آن زمان با همکارى مشترک جبههء ملى ایران در خاورمیانه  و سازمان مجاهدین تأسیس شد و به همین نحو تا آخر اداره مى شد و مخفیانه از عراق پخش مى گردید. این جریان فعال در درون جبههء ملى (که بعداً «وحدت کمونیستى» نام گرفت) مدتى نمایندگى سازمان چریکهای فدائی خلق ایران را نیز بر عهده داشت. دو رادیوى دیگر یکى «صداى انقلابیون ایران» و دیگرى «رادیو سروش» نیز به همین ترتیب، با مشارکت مجاهدین، و رفقاى جبههء ملى، به وجود آمدند و ماهها ادامه داشتند.
بارى، دریافت موج هاى کوتاه که ساواک و پلیس از آن استفاده مى کردند، از طریق یک ابتکار فنى که مجاهد شهید مجید شریف واقفى با دستکارى در رادیوهاى ترانزیستورى ساده انجام داده بود براى سازمان مجاهدین میسر شد. از آن پس با شنود دائمى بى سیم هاى ساواک و شهربانى، سازمان مى توانست بداند که کدام منطقه مثلاً از تهران در محاصره است، گشتى ها مجهز به چه وسایلى هستند و به دنبال چه کسى مى گردند و چه چیزهایى را در کوچه و خیابان کنترل مى کنند و اطلاعات فراوان دیگر، تا بتوان از تور پلیسى فاصله گرفت و از ضربه خوردن جلوگیرى کرد. از این طریق و با تحلیل اطلاعات مى شد فهمید که یک ضربه از کجا وارد آمده و بدین وسیله از افتادن در دام توهمات و شایعاتى که گاه بى هیچ مسؤولیتى بر سر زبانها مى افتد و تر و خشک را با هم مى سوزاند و به کل جنبش ضربه مى زند جلوگیرى کرد. در چارچوب همکارى هایى که بین سازمان مجاهدین و سازمان چریکهاى فدائى خلق وجود داشته این امکان شنود رادیوى ساواک در اختیار رفقاى فدائى قرار گرفته بود و آنها هم به این وسیله مجهز شده بودند (گفتنى ست که در پایگاه هاى سازمان پیکار نیز تا سال ۱۳۶۰ از این رادیوها براى شنود ارتباطات پاسداران و غیره استفاده مى شد).
پوران بازرگان از ۱۱ اردیبهشت ۱۳۵۲ با فرار از دست ساواک که براى دستگیریش به دبیرستان دخترانهء رفاه (که وى مدیریت آن را بر عهده داشت) ریخته بودند در خانه هاى تیمى مخفى بسر مى برد و یکى از وظایفش شنود همین ارتباطات گشتى هاى ساواک بود. او طى یادداشتى به یکى از این شنودها اشاره مى کند:
«در آن سالهاى خفقان و عملیات چریکى، کمیته [شهربانى] و ساواک با اکیپ هاى خود دائماً در سراسر تهران در پى مبارزین مسلح بودند و دائماً با بى سیم با اکیپ هاى خود در تماس. زنده یاد مجید شریف واقفى که در این کارها خبره بود [و مدتى مسؤولیت نشریهء امنیتى سازمان را بر عهده داشت] با دستکارى در رادیوهاى سادهء معمولى توانسته بود [ارتباطات] پلیس را ردیابى کند و [از این رو] با رادیوهاى کوچک دستى مى شد امواج پلیس و ساواک را شنید. از آن به بعد با گوش دادن مرتب به آن رادیو از تمام کارهاى ساواک و اکیپ هاى او با خبر مى شدیم و قرارها را قبلاً چک مى کردیم. پس از این کشف، مجاهدین بلافاصله نمونه هایى از این رادیو گیرندهء امواج ساواک را در اختیار رفقاى فدائى گذاشتند…
«حالا جریان رادیو و واقعهء روز ششم اردیبهشت ۱۳۵۳ را که خودم از بى سیم ساواک شنیدم براى شما بازگو مى کنم. خوشبختانه پس از ۳۱ سال همه چیز در ذهنم نقش بسته است. در این روز از اردیبهشت ۵۳ من که به بى سیم ساواک گوش مى دادم ناگهان متوجه شدم که مسألهء حادى در پیش است و ساواک مشغول عملیاتى ست. عملیات در خیابان ویلا بود نزدیک همان ایستگاه ویلا در  خیابان شاهرضاى قدیم، بین میدان فوزیه و میدان ۲۴ اسفند. اکیپ ها به مرکز مى گفتند که همه چیز درست و مرتب است و سوژه هم خیلى طبیعى راه مى رود (سوژه را ساواک به فردى مى گفت که با خود سرقرار مى برد تا فرد لورفته را شناسایى کند). در اینجا سوژه دخترى بود که سر قرار مى آوردند براى شناسایى رفیقش. در حینى که اکیپ ها منتظر بودند که فرد مزبور بیاید، ناگهان به مرکز خبر دادند که یک مرد وارد محوطه شد و مى پرسیدند که او را دستگیر کنیم یا نه. مرکز جواب داد که قرار است زنى سر قرار بیاید، با آن مرد کارى نداشته باشید. براى من لحظات به کندى مى گذشت. بالاخره اکیپ به مرکز گفت زنى وارد محوطهء قرار شده و سوژه هم خیلى طبیعى راه مى رود. مرکز گفت فرد را تعقیب کنید. از قرار، فرد تعقیب شده متوجه وضع غیر عادى مى شود. اکیپ ها تا میدان فوزیه فرد اول را تعقیب مى کنند. در همین زمان، یک زن دیگر با زن اول تماس مى گیرد. اکیپ این امر را به مرکز اطلاع مى دهد. مرکز در جواب گفت فرد اول را بگیرید و دومى را تعقیب کنید (البته قصد آنها رسیدن به خانه اى بود که در کوچهء شترداران [خیابان رى] قرار داشت. در میدان فوزیه، فرد [زن] اول را که گویا، آنطور که بعداً فهمیدیم، شیرین معاضد بوده مى گیرند و فرد [زن] دومى را که مرضیهء احمدى اسکویى بوده تا نزدیکى میدان ژاله تعقیب مى کنند. در همین وقت، اکیپ مى گوید: دومى به نظر مى رسد مسلح است، چه کنیم؟ (مى دانید که ساواکى ها بیش از مبارزین مسلح از جان خود مى ترسیدند.) مرکز دستور داد به رگبار ببندید. در اینجا پروندهء دومى هم که مرضیهء اسکویى باشد بسته مى شود. تا اینجا من خودم شخصاً از بى سیم شنیدم. بعداً از رفقاى خودمان شنیدم که آن مردى که وارد محوطه شده بوده حمید اشرف بوده است. بارى، موج بى سیم ساواک از آن روز به بعد قطع شد…».
این سطورى بود از نوشته اى در دفتر یادداشت پوران بازرگان. یاد او و رفقاى مبارز و شهید مجاهد و فدایى که نامشان در اینجا آمده گرامى باد. بجا ست این شعر را به یاد آوریم که مى گوید:
«به گلگشت جوانان یاد ما را زنده دارید اى رفیقان \ که ما در ظلمت شب \ زیر بال وحشى خفاش خون آشام \ نشاندیم این نگین صبح روشن را \ به روى پایهء انگشتر فردا…» (از محمد زهرى)
اکنون دربارهء نوار تماسهاى گشتى هاى ساواک:
از این ردیف اسناد صوتى دو حلقه کاست (هریک پشت و رو ۱۲۰ دقیقه) در دست است یکى همین شنود تعقیب و مراقبت گشتى هاى ساواک و دیگرى یک مانور ژاندارمرى که براى آزمایش و آمادگى پرسنل جهت مقابله با شورش هاى احتمالى انجام شده و چنانکه اشاره شد رفقا از داخل کشور آنها را در سال ۱۳۵۳ براى پخش از رادیو میهن پرستان تنظیم و ارسال کرده بودند.
نوار با پارازیت و موارد نامفهوم همراه است. اما این توضیحات که رفقا در همان سال ۱۳۵۳هنگام تنظیم کاست ها داده اند و تیتر هر قسمت محسوب مى شود قابل شنیدن است، از جمله موارد زیر در روى اول کاست که در اینجا به نقل همین تیترها و نکات بسنده مى کنیم:
ــ …منازل بى شمارى ست که بدون هیچگونه محدودیت و ضوابطى آنها را مورد یورش وحشیانه قرار مى دهند و در صورت مشاهدهء موارد مشکوکى براى دستگیرى کسانى که به آنجا مى آیند در آن تله مى نشینند…
ــ نمونه اى از چپاول اموال انقلابیون پس از دستگیرى آنها،
ــ وقتى یک انقلابى شهید مى شود از ترس اینکه مبادا رفقایش منزل او را تخلیه کنند، تمام منطقه اى که حدس زده مى شود حدود منزلش باشد مورد بازرسى و کنترل قرار مى گیرد،
ــ نمونه اى از فعالیت وسیع کمیته و همکارى گاردهاى دانشگاهها براى دستگیرى دانشجویان مبارز و احیاناً وابسته به گروه هاى چریکى،
ــ نمونهء تعقیب: دخترى هست با شلوار …، بلوز مشکى، موهاى روشن بلند و قد متوسط،
ــ نمونهء دیگرى از دستگیرى ها و بازرسى هایى که توسط کمیته هر روز انجام مى شود،
ــ نمونه اى از بازرسى و شناسایى محل یک قرار در پارک فرح در تاریخ ۱۳ آبان ۱۳۵۲،
ــ این هم چند نمونه از دستگیرى هایى که در تاریخ ۱۵ آبان ۱۳۵۲ توسط دژخیمان کمیته صورت گرفته است،
ــ قرار است تجمعى از طرف کارگران شرکت واحد انجام شود. مراقبت کنید و اطلاع دهید،
ــ خیابان پهلوى نرسیده به تخت طاووس، کوچهء افتخار،
ــ این صداى دکتر شیبانى مدیر عامل ذوب آهن است که از اتومبیل خود با بى سیم ساواک صحبت مى کند،
ــ از دستوراتى که داده شده به خوبى مشخص مى شود که به مأمورین دستورات اکید مى دهند که رفت و آمدشان، تحقیق و بررسى شان، و حتى مراجعتشان براى دستگیرى، حتى المقدور غیرمحسوس و مخفیانه باشد تا کسى متوجه نشود.
ــ این هم نمونه اى از وحشیگرى مأمورین،
ــ اول تلفن مى زنند تا اگر فرد در خانه بود اقدام به دستگیرى اش کنند،
ــ دستگیرى یک گروه چند نفرى که البته با تعقیب و برنامه ریزى قبلى صورت مى گیرد.
اما روى دوم کاست را که نسبتاً خوب شنیده مى شود در سه فایل مى آوریم با مطالبى از جمله:
ــ ملاقات زندانیان ضدامنیتى: ملاقات با زندانى احمد بناساز نورى را با خانواده اش کنترل کنید که رئیس زندان…
ــ مربوط به تعقیب خانمى ست که براى شرکت در سوگ یکى از افراد خانواده اش از خارج آمده و توصیه مى شود که بدون اینکه او یا کسانش متوجه شوند، درمراسم شرکت کنید، زیر تابوت را بگیرید و بلند لااله الا الله بگویید و از او دود بگیرید یعنى عکس بگیرید.
ــ مؤاخذهء فرمانده اکیپ ساواک از یک ساواکى دیگر،
ــ دربارهء تشکیل ساواک نهاوند: اطلاعیه اى را دیکته مى کند،
ــ مربوط به اعتصابات کارگرى…
بشنوید: سه فایل

هیچ نظری موجود نیست: