نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۸۹ آبان ۲۴, دوشنبه

«سخنی درباره "بیان نامه"امینی-بختیار»

نگاهی و مروری به مجموعه مقالات سی سال گذشته (8) احمد رناسي



سرانجامدرتاری28تیرماه362،بیاننام ای به امضای مشترک آقایان«دکترعلیامینی»و«دکترشاپوربختیار»منتشرشد،

که بنا براین بیانیه،خیانتی دیگربه امضارسید،مبنی برتلاش به باز گرداندن سلطنت به ایران.این بیانیه چیزی نیست جزخیانت وتوهین آشکاربه رای وخواست مردم ایران،که بنابرآن،دوران سلطنت درایران را،که سمبل تاریخی «استبداد»و«وابستگی»بشمار میرفت،بابرپایی قیامی شکوهمند درروز 22بهمن 1357،سرآمده اعلام کرد.

برای نگارنده این سطورشخصیت آقای«علی امینی»بنابرشواهد تاریخی،بعنوان یک مهره وابسته روشن وآشکاراست. کارنامه سیاسی این عنصروابسته راباتاسیس سازمان برنامه وهمکاری با «مشرف نفیسی»درسالهای 1336می بایست دنبال نمودکه چه سان ساختاراقتصادی-سیاسی-فرهنگی-جامعه ایران را به نفع غرب برهم زد،که اگر باروی کارآمدن «مصدق»،ادامه خیانت ایشان متوقف شد ولی با کودتای «امینی-پیچ»ازسرگرفته شد،که بنا برآن قراردادایران بربادده ،مالکیت تاسیسات صنعت نفت را،که ملت ایران به رهبری مصدق ملی اعلام داشته،وبدست آورده بود،دراختیار خارجیان گذاشت.بدنبال این خوش خدمتی هاوادای وظیفه وابستگی است که کندی ایشان را به شاه تحمیل میکند. دراین مورد از زبان شاه درمصاحبه با«نیوزویک»بتاریخ 22آبانماه 56توجه شودکه :

سوال:«دوهفته پیش دولت ایران یک گزارش خبری منتشر کرد وطی آن اعلام داشت که پرزیدنت کندی ازپرداخت یک وام سی وپنج میلیون دلاری برای انتصاب علی امینی به نخست وزیری استفاده کرده وشما راتحت فشارگذاشته بود،اولا آیا این گزارش صحت دارد ودوم اینکه میخواستید بگویید اشخاصی که در خانه شیشه ای زندگی می کنند نبایستی سنگ پرانی کنند؟»

شاه:«این مربوط به تاریخ گذشته است ولی صحت دارد فرضیه شما نیز صحیح است من خیلی بیشتر میتوانم دراین مورد صحبت کنم ولی نخواهم کرد.»

درمورد آقای امینی با توجه به شواهدتاریخی،دانسته بودم که همچون «اعلحضرت آریامهر»درخانه "شیشه ای"ی وابستگی به بیگانه زندگی میکرده است ومیکند.چنانچه بنابرهمین منطق وابستگی بود که دردوران نخست وزیری ایشان،تظاهرات گسترده مردم ایران به گلوله بسته شد و حاصلی ببارنیاورد جز«کشتار»جوانانی چون«مهدی کلهر»دانش آموز ویازندانی شدن بسیاری ازعناصر نیروهای ملی ومترقی که بغلط یکی از این زندانیان آن روز،آقای شاپور بختیار بود. دیگرهنرنمایی ایشان اصلاحات ارضی دستوری بود که ثمره اش،خیل کنده شده دهقانان اززمین وسرازیر شدن آنها به شهرهابرای فروش «بلیط های بخت آزمایی»و...،نیزمحتاج ترساختن مردم ایران به آمریکا که می بایستی گندم ومواد غذایی رانیز،مردم از«ارباب»ایشان طلب میکردندو...

آقای امینی عریان تراز آن است که بتوانحدیث مفصل ایشان را دراین مختصر نوشته آورد،که همین مجمل راکافیست .

آقای شاپور بختیارنیز اگر برای بسیاری ناروشن وتاریک بود،برای من آشکار بود که بیماری شهوت قدرت وجاه طلبی ایشان به اندازه ایست که براحتی پیش بینی این قضیه بشود که روزی ایشان نیز در«خانه شیشهای»سکنیخواهد گزید. ودرواقع ایشان ،ازهمان ایام که پذیرش نخست وزیری راازدست شاهی که سالها کشت وببند کشید وحاصل دست رنج مردم زحمتکش ملت ایران را،برای حفظ خویش به جیب خارجی ها سرازیر کرده بود،درخانه "شیشه ای"سکنی گرفت که شاهد براین مدعا،گفته های سولیوان ویاشرکت درجلسه تصمیم گیری جنگ ایران وعراق با«صدام حسین»،وپولی که به پاداش این خوش خدمتی ناقابل!!تقدیم شد.خوش خدمتی ناقابل!!برای جنگی که «قادسیه»نامیده شد!؟که حاصل آن بیلانی است از کشتار،زخمی،آوارگی وضربات اقتصادی و...که چشم هر نابینایی راهم به خیره واداشته است !جز ایشان ودوستانشان که به یمن این نامردمی ها رادیوی شان هنوز در عراق برکاراست !وزندگی پرزرق وبرق آنها ازرونقی خاص برخوردار!؟

نگارنده بخوبی اگاه است که آقای شاپور بختیار برای «به قدرت»رسیدن حاضر است دست بهر «بی محاباکاری»بزند ودست هرکسی را بفشارد،اگرچه «شیطان» باشد،که به احتمال قریب به یقین،پیش شرط «نخست وزیرقانونی!؟»بودن ایشان با وساطتوپادرمیانی آقای «شاه کوچولو!»امروز و«آریامهر!»فردا (اگراین رویای شوم چون بختپی جدید،سنگینی اش برمردم ایران هوارشود)مورد قبول آقای «امینی»واقع شده تااین اتحادشرمگین،بصورت بیانیه «کذایی»تنظیم شده است . بسیاراست مسایلی برای گفتن ونوشتن دروصف این «خان»که دراین مختصرنوشته نمی آید تاروزی وبجایی که خواهد آمد!اطرافیان آقای دکترامینی را نیز همگان می شناسند که بهترینشان آقای «شاهین فاطمی»پسرآقای «مصباح فاطمی»است،که این پسر نیز خصال نکوهیده رااز پدرداردکه روزی«مصدقی» و...«امروز»و...!؟،که برای من تعجبی نیست که انگشت به دندان رفتاروکردارشان را با نوشته وگفتاردیروز وامروز شان مورد توجه قراردهم ،دررابطه باآقای "شاپوربختیار"ودوستان ایشان ونیز«جنگایران وعراق»وپول ودلارهای عراقی و...که طرح میکردند،که صد البته ،این مسایل رابرای حفظ وحدت!!برای یکدیگر!وبه نفعهمدیگر!حل کرده اندو«ره عافیت درپیش...» !

اکثرحناح وابسته به بختیارتاحدی برای همگان وبرای نگارنده تااندازه ای روشن ترازدیگران،ازقدیم آشنایند،که در سوداگری دراین بازارسیاست بازی ازهمراهان آقای امینی کمتری ندارند،که «وطن وطن،ومیهن میهن»گفتن آنها برای آن «ایرانی است!»که دردوران بسر آمده رژیم شاهنشاهی همپابادیگر چپاولگران منافع مردم زحمتکش ایران دست وپاکردندواگر چه بسیاری ازآن غارت رابدیار غربت کشانده اندولی دراینجاهرگز قادر نیستند آن «دورانطلیی» ی خودشان را داشته باشندو«تسمه کشی»راازگرده مردم دنبال! که چنین است "ایران"شان !؟

آنچه برایم ناشناخته باقی است ورنج آور،همراهی کردن وادامه راه جوانان میهن پرست وشخصیت های با مایه وریشه داری که اصلی ترینشان خانم«مولودخانلری»است که هنوز به راه «بختیار»اند که راهش نابختیارراهی است درجهت خواست تاریخی ملت ایران !وسئوال برانگیزکه آیا کسانی چون این "زن"پاسخی در خور،حداقل برای خودشان یافته اند که پاسخی باشد به مقاله «نهضت»شماره 28بتاریخ 27آبان 1361مبنی بر"مروری برمصاحبه آقای امینی با..."!؟

البته کسانی چون آقای «حسین ملک»را،با توجه به مقاله های مورد توجه "ملی چیست؟"یا"ضرورتاتحادعناصرملی و..."که ازایشان در«نهضت»ارگان مرکزی هواداران آقای بختیاردرج گردیده جدی نمی گیرم وحداقل بنا به اعتباری که برای گفته ها ونوشته های تاریخی شادروان خلیل ملکی قائلم توجه خواهم داشت که اورا همیشه "آشفته فکر"دانسته بود وازکار«فکری-سیاسی»با او دوری می جست.

اما آنچه ضرورت نوشتناین نوشته را فراهم آورد،ضمن محکوم کردن این بیانیه وخیانتی که در شرف انجام است،هشدارباش به همه کسانی که به راه آرمانهای استقلال طلبانه ملت ایران باوردارند ودرپی تحقق پذیر ساختن راه حلی هستند «ملی مردمی»تادر پناه آن «استقلال»و«آزادی»وعدالت اجتماعی درسطح ملی ضمانت شودوراه حلی باشد تابنا برآن ،بتوان رژیم مردم سوز وایران برباد ده "جمهوری اسلامی"را ساقط ونیز نظام سرنگون شده "سلطنت"درجای مدفون شده اش،همچنان «آرمیده»باقی بماند.

هشدار باش از این جهت که :درست است که جامعه ایران با قیام شکوهمند 22بهمن درسال 1357دوران سلطنت را سرآمده اعلام داشت ومهر باطلی براین نظام زد وسرنگونی آن انجام گرفت ولی اوضاع جامعه ایران آنچنان اسف انگیز است ،که بدور نیست که جامعه دریک حالت «مقایسه» ای قرار گیرد ووضع وحال خودش رادر این دوران خانمان سوز،با دوران نظام ساقط شده پهلوی بمقایسه بگذارد وسرانجام این مقایسه به آنجاکشد که زمینه ذهنی راه حل ساختن بازگشت سلطنت را،حداقل برای پاره ای ازمردم کوچه وبازار ممکن فرض کند. فراهم ساختن این زمینه ذهنی ازطرف غرب ودرراس آن آمریکا منطقی است چون میداند که زبان «سلطنت»ولذا عناصری چون «بختیار»و«امینی»را بهتر می فهمد تازبان «خمینی»ویا «رفسنجانی وخامنه ای» را. اگرهم سکوت کرده ویا مجبور به سکوت بوده،به این علت است که تاکنون نتوانسته است «نیروی جانشین»خودرا سازمان دهد ومنسجم وآماده سازد واین چنین است که به ناچار وبطور موقت با«جمهوری اسلامی»برعلیه ملت ایران کنارآمده است ولی به یقین مادامی که به این مشکل "جانشینی"فائق آمد وشرایط مساعد شد،درنگ نخواهد کردومهره های خودش را بطرف کسب قدرت ،کیش وهمراهی میکند ! که مباداین چنین شبی!!

هشدارباش ازاین جهت که بیست وهشت مرداد بدنبانل دوره ای کوتاه ،ولی دوران طلایی برای ملت ایران برهبری مصدق پیروز بدست آمده بود،که ملت ایران طعم پیروزی را چشیده بود و«سمبل»سلطنت به کوشش کودتایی خارجی وعلیرغم کشتار وبه بند کشیدن نمی توانست حاکمیت ضد «ملی مردمی»اش را طولانی ، مستقرسازد. آنچه سبب طولانی شدن آن رژیم شد،وجود شرایط بین المللی وعدم وجود سازمان بندی های سیاسی که درشرایط مساعد بتواند خودرا «جانشین»سازد ،ولی حال شرایط اجتماعی بگونه ایست که اگر بازگشت «سلطنت»بعمل درآید ،بدنبال دورانی صورت گرفته که وضع مردم بمراتب از دوره قبلی وخیم تر وبرخلاف دوران «مصدق»شکست جای پیروزی نشسته است ،که این مسئله ،جنبه مثبت قضیه است به نفع «سلطنت طلبان»که جنبه دیگر قضیه وجود عینی وذهنی نیروهایی است مسلح وغیره مسلح ،وابسته به رژیم «جمهوری اسلامی »ویا «مخالف»رژیم جمهوری اسلامی،با گرایشات فکری مختلف که در مقابل «باز گرداندن سلطنت»مقاومت خواهند کرد. جنبه اول قضیه میتواند «سلطنت»را در صورت پیروزی «جانشین»استبداد اسلامی شدنش طولانی تر سازد نسبت ،به زمانی که از کودتای 28مردادتاقیام 22بهمن طول کشید. جنبه دوم قضیه وجود سازمان بندی های سیاسی ،به گونه ایست که راه حل سلطنت از طرف غرب ،اگر هم رضایت شوروی فراهم شود!،علیرغم نارضایتی های بیشمار مردم(کمبودنان وآب و...وجود جنگو...)آنچنان فاجعه ای می تواند ببارآورد که تحلیل ونشان دادن رئوس آن در این کوتاه نوشته ممکن نیست ،که مختصر می توان گفت خون است!وخون !وسرانجام این هشدارباشها به اینکه : 1-برنیروهای «ملی مردمی»وظیفه است با توجه به آنچه درپس پرده ها می گذرد چنانچه دررابطه با "بیانیه گذایی"،که عیان پاره ای آزآن مسایل است ،ونیز خطری را که بیش ازپیش وحال وآینده ایران تهدید میکند ،که بطور مختصر به آن اشاره شد،بهم آیند وندای وحدت ویکپارچگی سر دهند ،تاازاین رهگذر بتوانندخلایی را که وجود دارد بعنوان «راه حل»اساسی ومنطقی پرکنند ،که این راه ح وجود «جبهه»ایست گسترده درسطح «اتحاد بزرگ ملی»از تجمع تمام نیروها وعناصر «ملی مردمی»که پیش شرط هرچیز پذیرش واحترام به رای وقیام مردم ایرانو «سقوط نظام سلطنتی»که ،درروز پرشکوه 22بهمن 1357صورت گرفت. درمورد شرایط اصولی ،برای برپایی این «شورا»ویا «جبهه»،در گذشته نوشته شده است .

2-جوانان میهن پرست که دردوطن دارند وآنچه برایران به غم نشته می گذرد،سببگردآمدن آنها را،به دور کسانی چون بختیار،فراهم ساخته است ونیز عناصری چون خانم «مولود خانلری»که بهرحال زندگی پاک وبی آلوده ای را پشت سرداشته اند نه لازم است ،که واجب است دراین دوران سرنوشت ساز،بسرنوشت سیاسی خود،میهن ومردم زیر ستم ایران وآینده آن فکر کنند که فردادیراست. درآن هنگامه ایکه مردم را چشم بسته با طناب پوسیده وکهنه ی «سلطنت»تحت رهبری کسانی چون امینیویا بختیار بدرون چاه «استبداد»و«وابستگی»کشاندند،که تاریخ شمارانخواهد بخشید ودرکناررهبرانتان «اندازه خواهد کرد»!

بیاد داشته باشید که پاسخ گوی هرقطره خونی خواهید بود که درآینده برای بازگرداندن "سلطنت"به روی زمین ریخته شود. بیادآورید قیام شکوهمند 22بهمن واحترام به رای ملت ایران را،اگرچه شمانیز به تقلید از "رهبرتان"خیزش بیش از 95 درصد ازمردم ایران را"فتنه"می خوانید وفراموش می کنید روزهای شادی وغرور آفرین آن روزهایی را که مردم بخاطر رفتن شاه پای می کوبیدند وهمه چیز را صمیمانه وجانانه با هم تقسیم ودرغم ها وپیروزی ها،هم نفس وهم دل بودند ولی 18تیر را "قیام"می خوانید که عده ای نظامی وغیر نظامی ناآشنا به مسائل جامعه وتحت تاثیر وفریب "رهبرتان"به کودتایی روی می آورند که حاصلی جز غم وماتم چیزی بجای مگذاشت،اگرچه دربین آنها افسرانی بودندمیهن پرست که با پردلی ،از کرده خود دفاع کردند وجانانه برسرپیمان جاه باختند!

3-برهمه عناصر وگروههای «ملی مردمی» وظیفه است که باتمام وجود به افشای این توطئه همت گمارند،تااز ضربه ایکه ممکن است برپیکر خسته وخونین «ایران»فرودآید جلوگیری شود!

«بداررفتن وحق گفتن امر آسان نیست که این کمان نکشد هیچکس،جز حلاج»

پیروزباد ملت ایران

احمد رناسی 2مرداد 1362

هیچ نظری موجود نیست: