شنبه 30 خرداد 1388 – ساعت 9 صبح – دانشگاه آزاد واحد علوم تحقیقات
امروز صبح که بعد از چند هفته فرجه امتحانات به دانشگاه رفتم با صحنه عجیبی جلوی درب ورودی روبرو شدم. عدهای از دانشجویان جلوی درب ورودی اجتماع کرده بودند٬ حلوا و خرما بود و لباس سیاه٬ عدهای گریه میکردند٬ بعضی بهت زده هم دیگر را نگاه میکردند. یک عکس دست بعضی از بچهها بود و یک تابلو عکس کمی آنطرف تر. کمی نزدیکتر که رفتم نوشته را میشد خواند “شهید ناصر امیرنژاد” … دانشجوی سال آخر مهندسی هوافضا. اهل یاسوج. دانشجویی که همه او را به نمونه بودن میشناختند .هم خانهای یکی از دوستانم. کسی که تا چند روز پیش از همین پلهها بالا میامد و امروز دیگر بین ما نیست.
به دانشکده که رفتم در بین انبوه دانشجویان که به نشانه اعتراض تحصن کرده بودند٬ یکی از دوستانم (ع-*) را دیدم. شنیده بودم که دستگیر شده. از نحوه دستگیریاش گفت که چگونه بدون هیچ خطایی دستگیر شده٬ از بلاهایی که در وزارت کشور و کلانتری یوسفآباد و اوین و 240 سرش آمده بود٬ از پروندهاش٬ از خیلی چیزها…
*گفتنی است که ناصر امیرنژاد از دانشجویان ساعی کارشناسی هوافضای علوم تحقیقات بود. متاسفانه اطلاعاتی که در مورد وی در سایتهای اینترنتی مبنی بر 1)دانشجوی دانشگاه تهران 2)مقطع دکترا 3)شهادت در کوی منتشر شده صحت ندارد. وی در تظاهرات روز25 خرداد در ابتدای خیابان محمد علی جناح در تیراندازی از ساختمان بسیج زخمی و در تاریخ 28خرداد بر اثر خونریزی در بیمارستان به شهادت رسید.پیکر این دانشجو در ۲۹ خرداد ۱۳۸۸ در یاسوج تشیع و به خاک سپرده شد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر