بار دیگر حرکتی انقلابی و آزادیخواهانه ازسوی نیروهای مبارز و مُتعهد علیه سفارت جمهوری اسلامی ایران در سوئد- استکهلم(بخوانید لانه جاسوسی) صورت گرفت که ناگهان هواداران "دموکراسی" سر و کله شان از اینجا و آنجا پیدا شدکه،آی چه نشستهاید! عدهای به خشونت رو آورده و به تمدن ما خدشه وارد کردهاند. اینان بدینگونه، شرکتکنندگان در حرکت یادشده و اقدام آنان را زیر سئوال بُردهاند.
روز جمعه 5 تیر(26 ژوئن) تعداد بسیاری از انسان های مبارز و آزادیخواه در اعتراض به کُشتار مردم دربندمان جلوی لانه جاسوسی جمهوری اسلامی در استکهلم تجمع نمودند.
نیروهای مبارز، با شعارهایی کوبنده همچون "مرگ برجمهوری اسلامی" یکی از زیباترین تظاهرات خود را در طی چند سال اخیر در استکهلم، برگزار کردند.
شرکتکنندگان که اجازه تجمع را ازپلیس استکهلم گرفته بودند، روبروی سفارت، با ایرادسخنرانی ،سر دادن شعار و خواندن سرود و آواز، تظاهرات خود را آغازکردند. از آنطرف، مُزدوری سوار بر موتور چمنزنی به بهانه کوتاه کردن چمن محوطه، جلوی تظاهرکنندگان مانور می داد.
این مُزدور در خیال باطل خود فکر می کرد با صدای موتور میتواند مانع فریادخشم تظاهرکنندگان که همانا فریاد "ندا"ها ومردم ستمدیدهمان بود، بشود. این عمل مُزدور، خشم شرکتکنندگان را در تظاهرات بیش از پیش بر انگیخت .
زمانیکه تعدادی دیگر از قاتلین مُزدور جمهوری اسلامی در محوطه لانه جاسوسی ظاهر شدند و با حرکاتی که شایسته امامشان بود، از جمله،حواله کردن زیرشکمشان به سوی تظاهرکنندگان، وحرکات بسیار زننده و ناشایست دیگر، که سخن گفتن در آن مورد در شأن خواننده نیست، باعث اوج گرفتن خشم و نفرت انبوه تظاهرکنندگان شدند، بُروز عکس العمل، امری طبیعی بود. از این رو ، تظاهرکنندگان به درب سفارت حمله کرده و با کندن در، وارد محوطه لانه جاسوسی شدند.
کسانی که وارد لانه جاسوسی شدند،
سلاحشان شعار بود و بس.
دست شان عکس ندا بود و بس.
در دست شان باندرول مرگ بر جمهوری اسلامی بود وبس .
این انسان های مبارز در دست شان باندرول زنده باد آزادی بود و بس.
اما در دست مزدوران سفارت
چاقو بود.
در دست یکی دیگر اسلحه بود.
در دست مُزدوری دیگر، باتوم برقی بود.
و در دست یکی دیگر، کابل بود.
بایدبه این نکته بسیار مهم اشاره کنم که این حرکت، خودجوش بود و هیچکس حق ندارد آنرا به خود و یا سازمان و یاحزبی وصل کند.در این یورش به لانه جاسوسی از دختر و پسر ۱۶ و ۱۷ساله تا زن و مرد مُسن با عقاید متفاوت شرکت داشتند، که باید گفت، یکی از ویژگیهای مُنحصر به فرد و زیبای این حرکت اعتراضی به شمار می آید.
در این جدال نابرابر، یکی از مُعترضان، دستش شکست، دیگری به دستش چاقو خورد و یکی دیگر، سمت چپ بدنش از ضربات باتوم آسیب دید و ....
شاید این سریعترین سفری بود که طی آن تعدادی از آزادیخواهان توانستند در مدت ۴ و یا ۵ دقیقه، آنهم پس از ۳۰ سال، به ایران بروند و بازگردند!!!
و اما اصل مطلب که سخنی هر چند به اجبار، با "شیفتگان ِ دموکراسی" و یا در اصل عاشقان ِسینهچاک نظام کُشتار صدها هزار انسان است.
این آدم های دو دست و دو پا،بحثهایی را در این رابطه در رسانهها و ...به راه انداختهاندکه البته نخستین بار هم نیست. آنها خود را به عنوان انسانهایی مُوقر و دمکرات و معتقدبه دموکراسی نشان میدهند؟! و ما را انسانهایی وحشی و دور از تمدن مینمایانند، چرا که با دست خالی، به حمایت از مبارزات مردم ستمدیده مان، در مقابل این مُزدوران با اسلحه، چاقو و باتوم بدست، ایستادیم.
این روزها ما شاهد آنیم که چگونه دخترجوانی درهمین مبارزات در ایران،با شهامت با لگدبه بسیجی مسلح حمله میکند ویا پسر جوانی سنگ و...به طرف مزدوران پاسدار پرتاب میکند. آیا شما "عاشق سینه چاک دموکراسی" جرئت این را دارید که این دختر یا پسر مبارز را، مُتهم به خشونت کنید!؟ آنگونه که سران اوباش و ارازل جمهوری اسلامی میکنند؟
نکند انتظار داشتید که تظاهرکنندگان که شاید هر کدام داغی بر سینه داشتند و رژیم سنگسار عزیزی را از آنها گرفته است، و یا با دیدن صجنه های دلخراشی که در این چند روز اخیر از مبارزات هموطنان عزیزمان در ایران در مقابل رژیم تا به دندان مسلح، شاهدیم، باید با دسته گُل، به لانه جاسوسی میرفتند!؟
همین شما به اصطلاح "عاشقان ِصلح و دوستی" یا "عاشقان دل خسته مبارزه مسالمتآمیز و مخالف خشونت"، در فردای شورش مردم علیه رژیم قرون وسطایی جمهوری اسلامی در ایران، که توأم با حمله به بسیج و پاسداران حزبالله خواهد بود تا نظام آنها را سرنگون کنند، چه موضعی خواهید گرفت؟؟؟
حزب تودهایها که گویا ژنتیکی خائن به دنیا میآیند و اصولأ مانند اکثریتیها خائن بالفطرهاند،تظاهرکنندگان جلوی لانه جاسوسی را عوامل جمهوری اسلامی میدانند! آنها باید بدانند که مردم خیانتهای آنها را فراموش نکردهاند. مردم به یاد دارند که چطور این خائنین،در باره یکی از بزرگترین جنایتکاران تاریخ بشریت، یعنی صادق خلخالی، در رهنمودی به هواداران خود نوشتند: "که در هر نقطهای آیت الله صادق خلخالی کاندید باشند به ایشان رأی خواهید داد" (اعلامیه کُمیته مرکزی حزب توده ایران) ۹/۵/۵۸
و یا سازمان اکثریت خائن که نوشت:" قبل از اینکه به مساله اعدام تعدادی از دختران و پسران جوان توسط دادگاههای انقلاب بپردازیم لازم است اول به عوامل و شرایط به وجود آورنده این قبیل خشونتها توجه کنیم و مساله را نه صرفأ از جنبه عاطفی و اخلاقی – که به نوبه خود حائز اهمیت است – آنچه که ضد انقلاب سعی در عمده کردن آن دارد، بلکه از زاویه مصالح و منافع انقلاب بررسی کنیم." و بدینگونه بر قتل آنان مُهر قبول زدند. (کار اکثریت شماره ۱۲۰)
من افتخار میکنم در زُمره ِ آنانی قرار گیرم که از طرف تودهایها، اکثریتیها و عاشقان ِ سینه چاکان دورغین ِ دموکراسی، جنایتکاران جمهوری اسلامی و دیگرانی که این حرکت را محکوم کردهاند، اوباش و اراذل نامیده شوم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر