نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۸۸ دی ۲۳, چهارشنبه

يگانه و ساده ترين راه حل بحران "حكومت امام زمان" سرنگونى جمهورى اسلامى با هر جناح و دسته

/ يك فعال سياسى

-------------------------------------------------------------------------------

هم ميهنان آگاه و مبارز !
خروش نبرد جنبش اعتراضی � انقلابی در هرگام جديد تصوير نوينی از پرچم داران نبرد های خيابانی را در مقابل ديده همگان قرار می دهد. حضور دسته جات مرسوم "عزادارى" در خيابان ها براى مردمى كه نه هواى سيه پوشى و سينه زنى براى "رويداد هاى 1400" سال پيش در صحراى كربلا ، بلكه شور به دست آوردن جايگاه شايسته انسان آزاده امروز را براى مردم اين كشور در سر داشتند ، فرصتى براى ايفا نقش فراهم آورد.

تظاهرات کوبنده مردم در تهران و برخی شهرها در روز ”عاشورا“ چيز زيادی از حکومت جهل و جنايت و کهريزک و اسلام و عاشورا باقی نگذاشت. ويدئو هايی که منتشر شده از حضور وسيع مردم و روحيه بسيار مصمم آنها خبر داد. صحنه های مبارزه جانانه مردم با نيروهای سرکوب گر و در عين حال انسانيت تظاهرکنندگان در برخورد به نيروهای انتظامی که چون موش آب کشيده بدست آنها اسير شده بودند، واقعا فوق العاده بود. نه فقط "مقام عظمای امامت و لايت "سرنگونی خود را به چشم ديد، بلکه آنها هم که سعی می کردند به "ابوالفضل علمدار" و "حسين تشنه لب " و مزخرفات اسلامی دخيل ببندند بهمان اندازه جواب دندان شکنی دريافت کردند. در مناطق مختلف و کوچه و خيابان هاى تهران درگيرى مردم با نيروهاى سرکوب گر جمهورى اسلامى به وسعت جريان يافت . مردم معترض به درستی مقرهاى نيروى سرکوب انتظامى و بسيج را مورد حمله قرار دادند و با فرياد "رژيم سرنگون است" سران رژيم و در راس آنها خامنه اى جلاد را مورد هدف قرار دادند. زنان ، دختران و جوانان دلير ميهن به عنوان پيشقراولان مبارزات جاری در کنار و همراه اقشار مختلف مردم در خيابان ها فرياد زدند و به دامنه و عمق اعتراضات افزودند و حماسه باشکوه ديگری آفريدند. شهرهاى ديگر ايران به اين اعتراضات پيوستند و چشم انداز سراسرى شدن مبارزه براى به زير کشيدن جمهورى اسلامى را به عنوان مهمترين معضل حکومت در آينده نزديک نمايان ساختند.

رهبران خود گمارده "جنبش سبز" که رهنمود و هشدار می دادند "ساختار شكنى نكنيد" و″مردم صدای مظلوميت اتان را به خيابان بياوريد″يعنی مردم بياييد با ضجه و مويه از حاکمين ظالم طلب کنيد تا سهم اصلاح طلب ها بابت قدرت اجرايی جمهوری اسلامی را ملاخور نکنند ، با مشاهده حرکت حماسی مردم دچار بهت و حيرت شدند و دريافتند که به درستی " موسوی بهانه است کل رژيم و اسلام نشانه است ". رزم باشکوه مردم در روز "عاشورا" فی الواقع نمايشی از عزم راسخ آنها برای "پايان دادن به ۳۰سال عاشورا و نکبت اسلامی " در ايران بود. نه تهديد وسرکوب شديد نه دستگيرى هاى وسيع نه عر و تيز حکومت نظامى خامنه اى � احمدى نژاد کسى را ترساند و نه سياست هاى جناح موسوم به "سبز" موسوى قالب اعتراض شد. سياست هر دو جناح "سياه و سبز" در اين روز مجددا شکست خورد و گامی به پيش براى سرنگونى بود.

در ميديای غرب نيز همه مفسرينی که روزهای اول انقلاب جاری بلبل زبانی می کردند که اين "جنبش مدنی" و "اعتراض به تقلب انتخاباتی" و "بازگشت به ارزش های دوره خمينی" و نظير آن است، حالا اذعان می کنند که موضوع چيز ديگری است و جمهوری اسلامی شانس بقاء ندارد. مفسرين راديو آمريکا و حتى بى بى سى از "شروع انقلاب" سخن گفتند. به يك باره بسيارى از "دستبند و پارچه سبز به دستان " و ذوب شدگان در "ولايت اصلاحات" و "جامعه مدنى و آرامش فعال " و "انتخابات آزاد" قباى سبز را ازتن به در آوردند.

اما اهميت بلافصل تظاهرات "عاشورا" چيز ديگری بود.
يکی از مهمترين ويزگی های "عاشورا ۸۸" حضور چشم گير زنان در اعتراضات و حتی رهبری آن بود. گزارشات ارسال شده از تهران حاکی از آن بود که در برخی از تجمعات زنان در پيشاپيش صفوف اعتراضی مردم نقش رهبری کننده اعتراضات را عهده دار بودند. گزارشات بسياری تاکنون به شجاعت و جسارت زنان معترض اذعان کرده اند. اين ويژگی و خصوصيت٬ بيولوژيک نيست٬ محصول سال ها مبارزه آشکار و پنهان زنان در مقابله با يک رژيم تا مغز استخوان ضد زن و اسلامی است. اين واقعيت از يک طرف اثباتی بر اين ادعای داهيانه است که " هيچ انقلابى بدون حضور زنان به سرانجام نمی رسد". انقلابی که نه تنها نقش و جايگاه زنان در آن غير قابل انکار است بلکه تاکيدی است بر اين واقعيت که آزادی بی قيد و شرط زن و برابری زن و مرد در کليه شئون جامعه يک رکن اساسی اين مبارزات است. آزادی زن يک هدف اين اعتراضات و خواست عميق توده مردم است .

"عاشورای ۸۸" نشان داد که ديگر اميد به اصلاح رژيم و بازگشت به قانون اساسی به عنوان به اصطلاح "ميثاق ملی" که برخی از آن دم می زنند، توهمی بيش نيست. مردم به مسالمت آميز ترين شکل ممکن خواهان احترام گذاشتن "حاکميت" به حق رأی شان حتی در چهارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی شدند و با گلوله و تجاوز پاسخ گرفتند. مردم به نجيبانه ترين شکل ممکن خواهان رعايت حداقل حقوق اجتماعی و سياسی وانسانی شان شدند، و با باتون و قمه و پنجه بکس و زندان و شکنجه پاسخ گرفتند. کارگران و زحمت کشان، زنان وجوانان، دانشجويان و دانش آموزان، روزنامه نگاران و هنرمندان با آرامش ومتانت بی نظيری خواست های مطالباتی خود را بيان داشتند و با دستگيری رهبران اشان و در هم شکستن تشکل ها و با اخراج های گسترده پاسخ گرفتند. مردم محروم مناطق ملی با هزار زبان خواهان رفع ستم ملی و مذهبی شدند، و با چوبه های دار رو به رو شدند. و حتی "روحانيون معترض" با زبان موعظه و نصيحت از رهبران حکومت خود خواستند در سياستی که در پيش گرفته اند تجديد نظر کنند ولی با بستن خانه و مدرسه و حصر خانگی روبرو شدند و حتی برگزاری مراسم ترحيم اشان را نيز ممنوع کردند. و اين همه نشان می دهد که دست يابی به هيچ يک از خواست های مردم و بخش های گوناگون آن در چهارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی که بر بی حقی مطلق مردم و قدرت نيمه خدائی ولی فقيه استوار است، امکان پذير نيست. همين واقعيت است که مردم را بيش از پيش متقاعد کرده است که بايد عمود خميه جمهوری اسلامی يعنی دستگاه ولايت را به توپ ببندند. شعارهای "مرگ بر ديکتاتور و مرگ بر خامنه ای"، بيان اين خودآگاهی توده ای است. مردم نشان داده اند که جز با حکومتی از آنِ خودشان و استوار بر ارگان های متشکل و توده ای خودشان، نمی توانند به آمال و آرزوهای شان برسند.

"عاشورای ۸۸ " نشان داد که جنبش اعتراضی مردم ايران، ديگر محدود به جمعيت جوان کشور و محدود به تهران نيست. نگاهی به ترکيب جمعيت شرکت کننده در تظاهرات ششم دی ماه، نشان می دهد که پيرو جوان، زن و مرد، دانشجو و کارگر، مدرن و سنتی در کنار هم فرياد مرگ بر ديکتاتوری سر می دهند. اکنون روز به روز بر جمعيت معترض و ناراضی افزوده می شود. ترکيب جمعيتی تظاهرات "عاشورای ۸۸" بيش از هر تظاهرات ديگري، به سمت ترکيب جمعيتی انقلاب ۱۳۵۷ نزديک شده است. اين طليعه اميد بخشی است. تغيير ترکيب جمعيتی تظاهرکنندگان با گسترش تظاهرات به شهرهای گوناگون کشور، جرقه ی سراسری شدن اعتراضات توده ای را نيز زده است. اکنون تمامی کشور در مقابل دستگاه ولايت صف آرائی می کنند. و اين نکته جديدی است. از اين رو "عاشورای ۸۸" را بايد نقطعه عطفی در مبارزات شش ماهه اخير مردم کشور دانست. گسترده تر شدن دامنه مردمی جنبش و سراسری شدن آن ، نه تنها تداوم آن را تضمين می کند بلکه دستگاه سرکوب را نيز به ترديد خواهند انداخت. ديگر سران حکومت نمی توانند بدنه دستگاه سرکوب را متقاعد کنند که بايد در مقابل به اصطلاح "مشتی جوان احساساتی" و خط گرفته از بيرون وارد عمل شوند. آن ها به چشم خود می بينند که در برابرشان مردم، کارگران و زحمت کشان، يعنی خواهران و برادران خودشان ايستاده اند. و اين امر می تواند تيغ سرکوب را کند کرده، ترديد در ميان شان را افزايش داده و شکاف در ميان شان بوجود آورد. روشن است که بدون ايجاد تزلزل در دستگاه سرکوب و بدون ايجاد شکاف در صفوف اشان، راه پيشروی به سوی آزادی و برابری ، بسيار خونبار و گران تمام خواهد شد.

"عاشوراي۸۸" نشان داد مردمی که با خويشتن داری بی نظيری در مقابل تمامی جنايت های رژيم و سرکوب وحشيانه اش به شيوه ای مسالمت آميز خواست های خود را بيان می کردند، اگر لازم باشد در مقابل دستگاه سرکوب رژيم خواهند ايستاد. در تظاهرات 6 دی ماه۸۸ به چشم خود ديديم که وقتی مردم بی دفاع و بی سلاح مورد حملات دستگاه سرکوب تا دندان مسلح قرارگيرند، تا ابد صبر نخواهند کرد. مردم حتی با دست های خالی ا شان توان آن را دارند که دستگاه سرکوب را درهم بپيچند. واقعيت اين است که مردم هنوز تمامی امکانات و توانائی های خود را به کار نگرفته اند. وقتی سرکوب با خشونت بيشتری دنبال شود، مردم به راحتی می توانند چرخ های اقتصاد مملکت را از حرکت باز دارند. می توانند تمامی ادارات و مراکز فرهنگی و اجتماعی را تعطيل کنند. می تواند تمامی سيستم حمل و نقل زميني، هوائی و دريائی را متوقف کنند. می توانند شيرهای نفت را ببندند و حتی به خودروهای سرکوبگران بنزين و گازوئيل نرسانند. و در کلام می توانند با اعتصاب عمومی امکان هر نوع حرکت و واکنش را از سرکوبگران دستگاه ولايت بگيرند. اين حربه ای است که هيچ ارتش و سپاهی توان مقابله با آن را نخواهد داشت. و مردم برای بکارگيری اين حربه ی کارساز، خيز برداشته اند. و اين خيز، ناقوس مرگ جمهوری اسلامی را به صدا درآورده است.

"عاشوراي۸۸" نشان داد که مردم آماده قيام و سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی اند. اين را البته از پيش هم می شد حدس زد. قبلا با توجه به اوضاع رژيم اشاره کرده بوديم که "رژيم در آستانه سرنگونی" است. اما عزم و شجاعت و شرکت وسيع مردم در تظاهرات جاری جای هيچ ترديدی نمی گذارد که به سرعت به آن سمت می رويم. در واقع اين دو وجه به هم مربوط اند. انقلاب قدم به قدم راه های سرکوب و بقاء جمهوری اسلامی را بست و از آن سو عيان شدن ناتوانی رژيم در سرکوب (که در ماجرای پاره کردن عکس خمينی � اين مظهر جهل و جنون و جنايت - بخوبی آشکار شد) به مردم روحيه و عزمی دو چندان برای يورش بردن به رژيم بخشيد.

اکنون و بطور قطع بعد از "عاشورا" جمهوری اسلامی در يک بن بست کامل قرار دارد.
اگر از سر ناچارى به اين طرح و سناريو ، كه احمدى نژاد را قربانى کنند و بدستور خامنه اى مثلا رفسنجانى و يا ترکيبى از "عقلاى راست" جلو بيفتند و با طرح دلجوئى و وعده هاى مفت و خريدن وقت تا بتوانند هم مخالفين نظام را سركوب نمايند و دعواى درون خانوادگى نظام را رفع و رجوع کنند و مثلا از در سازش و ميدان دادن به جناح "سبزمغضوب" برآيد و هم در سطح بين المللى صحنه را تغيير دهند ، تن در دهد اوضاع اشان بيشتر درهم مى ريزد. اين طرح خيالى است و دست کم امروز خيلى دير شده است چون معنى اى جز عقب نشينى و پس گرفتن پيشروى هاى تاکنونى در جنگ جناح ها را ندارد. حقيقت اين است که تاريخ مصرف اصلاح طلب حکومتى و "سبز" به سر رسيده است و اين جريان اگر توانائى کنترل مردم را داشت امروز وضع ر‍ژيم اين نبود. با اين حال اين جماعت چه داخل کشورى و چه خارج کشورى آن بحدى ذليل هست که به هر سازشى و گرفتن هر امتيازى ولو موقت تن در دهد. در هرصورت باز هم انقلاب از اين فرصت استفاده کرده و با قدرت و ابعادی وسيع تر ازپيش به جلوخواهد رفت.

اگر دست به سرکوب وسيع تر بزند و مثلا تانک ، توپ و زره پوش را به خيابان روانه کند و يا آرپی جی و حتی سلاح شيميايی و "مدرن" را به کار بگيرد � که بار ها در قتل عام مردم ستمديده و مبارز کردستان ، ترکمن صحرا و بلوچستان به کار گرفته و تازگی ندارد و اساسا از رژيمی که در جنايت ، قساوت ، شکنجه و کشتار تنها با خودش قابل مقايسه است و يک لحظه نمی تواند بدون اين ابزار به حيات ننگين خود ادامه دهد ، توقع ديگری هم نمی توان داشت - کل جامعه را در برابر خود متحد می کند و بسرعت نيروهايش در برابر انقلاب مضمحل خواهند شد. سير مطلوب از نظر رژيم اسلامی شايد اين است که کج دار و مريض به وضع فعلی ادامه دهد شايد "آقا امام زمان" فرجی نازل کند!

منفعت مردم و انقلاب در اين است که اين حکومت جانيان يک روز هم مهلت ادامه حيات نيابد. بايد به سرعت برای خلع قدرت از جمهوری اسلامی آماده شد. بايد تظاهرات ها و اعتراضات و اعتصابات را گسترش داد. بايد در هر محله و کارخانه و دانشگاه و سربازخانه متشکل شد و برای سلب قدرت جمهوری اسلامی و اعمال قدرت مستقيم و انقلابی مردم آماده شد. بايد به هر درجه که اقتدار رژيم فرو می ريزد، قدرت مردم را گسترش داد. دعوت مردم به "آرامش" "عزا" "دستبند سبز و شمع سياه و سکوت و "نوحه و ذکر مصيبت اهل بيت" و خزعبلاتی نظير"شعار های تند ندهيد ، چرا که موجب سرکوب می شود" " خشونت نکنيد " و..." آن هم درست در شرايطی که بايد گسترده تر ازهميشه به تعرض و تهاجم و خشونت رژيم پاسخ داد ، فقط و فقط از جانب خادمان "سبز" درون و بيرون نظام منحوس اسلامی و در جهت حفظ رژيم و ممانعت از سرنگونی آن تبليغ می شود . اين جماعت به مقابله با اراده نسلی برخاسته اند که در برابر ارتجاع قرون وسطايی و فاشيسم مذهبی وسرمايه داری حاکم ، پرچم آزادی را با خون خويش برافراشته اند و به کمتر از سرنگونی کامل رژيم و دموکراتيسم انقلابی پی گير به مثابه در دسترس ترين هدف حداقلی اشان رضايت نخواهند داد.

جمهوری اسلامی رفتنی است و اين خواسته اکثريت عظيم مردم و هر انسان شريف و آزاده در سراسر جهان متمدن است . در آينده أی نزديک حتما و بايد منتظر اعتصابات و اعتراضات سراسری و ميليونی به سبک انقلاب ۵۷ بود زيرا آتشفشان انقلاب طبقه کارگر و توده‌های زحمت کش دوباره فعال شده است . و اين انقلاب که در راه است، زمينه رنسانسی دوباره اين بار در قرن۲۱ و در ميان کشور‌های اسلام زده خاورميانه خواهد بود.نخواستن رژيم سلطنتى و اتفاق حول آن دليل وقوع انقلاب پيشين بود. اما نکته اصلی اين جاست که نبايد گذاشت تاريخ تکرار شود. اينبار نبايد تلاش و مبارزه انقلابی براى سرنگونى ، که حاصل سال ها فعاليت و تلاش است ، توسط "نيروهاى ارتجاعی و بطور مشخص سبز مدافع سرمايه و نکبت مذهب " شکست بخورد.

حقيقت اين است که ايران براى فاشيسم و ارتجاع اسلامى هر روز بيشتر از ديروز غير قابل حکومت کردن مى شود. ظاهرا حکومت هنوز سرکار است اما کسى ترديد ندارد که کارشان تمام است. همه به بعد از جمهورى اسلامى فکر مى کنند و اين را بيش از هر کسى "موسوى ها و سبزها" دريافته اند. آنچه در ايران شروع شده است دوره فروپاشى نظام از هم گسيختگى درون حکومتى و تشديد جنگ براى بقا چشم انداز سقوط دست به دست شدن دولت ها و دوره اى از کشمکش حاد جنبش هاى سياسى برسر آينده است. پديده "موسوى و سبز" در اين روند در بهترين حالت تنها نقطه اى از دوران پر کشمکش تحول سياسى در ايران است. تظاهرات اخير بار ديگر بر پايان کار جمهورى اسلامى و ديناميسم جنبش نخواستن وضع موجود و چشم انداز تغييرات بنيادى در سياست ايران تاکيد نمود.

قيام و تعيين تکليف قهرآميز
همه وحشت رژيم از اتفاقات اين روزها و کابوس چند ساله اخيرشان که بارها اعلام کرده بودند و برايش مانور نيروی انتظامی اجرا کردند، خارج شدن کنترل شهرها از دست پليس و نيروهای سرکوبگر بود. تظاهراتی که در 18 تير ، 13 آبان ، روز "قدس" و به طور مشخص 16 آذر و روز"عاشورا" برپا شد ، نشان داد وضعيت نيروهای سرکوبگر حکومت بسيار آشفته تر از آن است که تاب تحمل انقلاب و مبارزات مردم را داشته باشند.

در اين اعتراضات يک بار ديگر بر آمادگی برای قيام تاکيد شد. فريادهای "اين آخرين پيام است"٬ نشان از غلبه خط مشی و افقی است که می داند بدون يک مبارزه قهرآميز قادر به تعيين تکليف نهايی با رژيم اسلامی نيست. روشن است رژيم اسلامی با زبان خوش در مقابل اعتراضات مردم تسليم نخواهد شد. بايد آن را سرنگون کرد و اين مبارزه بدون کوچکترين ترديدی يک مبارزه قهر آميز خواهد بود. اين مبارزه قهرآميز و تعيين تکليف نهايی در جامعه ای با مختصات جامعه ايران اساسا می تواند در شکل يک قيام سازمان يابد. قيام کارگری حلقه نهايی تعيين تکليف با رژيم اسلامی و سرمايه است. اعلام و تاکيد بر اين خصوصيت نشان از دست بالا پيدا کردن افق انقلابی در سرنگونی رژيم اسلامی در تحولات حاضر است .

مناسب ترين شکل سازماندهی اعتراضات خيابانی در سطح توده ای ايجاد شوراهای جوانان است. جوانانی که امروز اعتراضات خيابانی را کنترل و هدايت می کنند مکان و زمان اعتراضات را تعيين می کنند همان جوانانی که در ميدان وليعصر تجمع اعتراضی چند هزار نفره را برپا کردند می توانند و بايد پيشروان سازماندهی تشکل های جوانان در محلات باشند. شکل گيری اين تشکلات در گام اول در گرو گرد آمدن فعالين و ايجاد جمع های رهبران و فعالين آگاه ، راديکال وپيشرو و رهبران محلی و عملی اين اعتراضات در سطح هر منطقه است. اين جوانان بايد بتوانند در محلات متشکل شوند ارتباطات خود را روتين و منظم کنند جمع های متعددی را در متن روابط طبيعی و اجتماعی خود شکل دهند. جمع هايی که هدفشان سازماندهی و بسيج گسترده توده های مردم در مبارزه برای سرنگونی انقلابی رژيم و ايجاد جامعه ای آزاد و برابر و مرفه است. اين ارتباطات با توجه به توازن قوا در شرايط کنونی تنها می تواند در متن طبيعی روابط اجتماع در مبارزات جاری در جامعه و در هر منطقه ای شکل گيرد. اما با هر درجه تغيير توازن قوا اشکال متناسب با شرايط بخود را خواهد گرفت .

ايجاد تشکلات توده ای جوانان يک مساله حياتی در مبارزه برای سرنگونی رژيم اسلامی است. واقعيت اين است که نقش و جايگاه جوانان و کلا نسل جوان در مبارزات حاضر يک وزنه تعيين کننده است. نتيجتا اين جنگ بايد در اين بعد اجتماعی خود نيز متشکل و سازمان داده شود. ايجاد تشکلات شورايی جوانان در محلات حقله محوری ايجاد هر تشکلی در محيط زيست است .

انجام يک عمل دستجمعی برای عقب زدن نيروهای پليس و ديدن ماحصل آن آنچنان روحيه ای در مردم و جوانان ايجاد می کند که نيروی آن ها و اتحادشان را صد ها برابر افزايش می دهد. دستگيری و خلع سلاح پليس و تسخير محلات و مناطقی از شهر که نمونه پل حافظ نمونه موفق آن بود نشان از مرحله جديدی در انقلاب برای سرنگونی جمهوری اسلامی دارد. روحيه و انسجام و احساس قدرتی که بعد از چنين کارهايی در جوانان ايجاد می شود موتور محرک پيشروی مبارزه است.

چنين کارهايی می تواند با برنامه ريزی در سطح وسيع تری صورت بگيرند. کنترل محلات و شعار نويسی و بيرون کردن بسيج و ساير اوباش اسلامی از محلات و پخش اعلاميه و برداشتن حجاب ها از جمله کارهايی است که جوانان به راحتی می توانند در هر محله ای انجام دهند. تسخير پايگاه بسيج محله و بيرون کردن اوباش مستقر در آن و کنترل محله در صورتی که در ده منطقه تهران و ساير شهر ها صورت بگيرد حکومت اسلامی نشان داده عاجز از باز پس گرفتن آن هاست. در نمونه پل حافظ با اينکه نيروی پليس در مرکز شهر متمرکز بود و عمده نيروهای بسيجی هم آنجا مستقر بودند ولی شکست خوردند. به همبن ترتيب با وجود نيروهای کمتر و غير حرفه ای بسيج و نبود گارد در محلات کنترل محلات بايد به مراتب ساده تر و عملی تر باشد. گرفتن محله باعث ايجاد انسجام و پيشروی مردم در مبارزه با جمهوری اسلامی می شود و در صورت عمومی شدن آن در هر شهری عملا کنترل شهر از دست نيروی حکومتی خارج می شود و اين يعنی سقوط.

گذشت آن زمانی که بسيجی قداره می کشيد و عليرغم خشم و عصيان فردی مردم کاری در مقابل اشان انجام نمی شد. امروز آن قداره کشی آب رفته و تبديل به وحشت در چشمان بسيجی و گاردی شده است. همين روحيه و مبارزه و انسجام مردم است که باعث سرپيچی و ريزش و فرار نيروهای سرکوب گر می شود. اراذل و اوباش و مزدوران حکومتی وقتی که با مردمی منسجم و متحد و مصمم روبرو می شوند فرار را بر قرار ترجيح خواهند داد.نمونه های سرپيچی گاردی ها از فرمان شليک در روز "عاشورا" اولين نمونه های اين حرکات است. استيصال و درماندگی در چهره سرکوبگران ديده می شود، خسته و فرسوده شده اند و نمی دانند چگونه در رويارويی با مردم از خودشان محافظت نمايند.

از طرف ديگر کارگران ستون و حلقه اصلی مبارزه طبقاتی جاری در جامعه اند. سرنوشت اين مبارزات در عين حال به نقش و جايگاهی که کارگر و مشخصا جنبش اعتراض طبقه کارگر و زحمتکشان در تحولات حاضر ايفا می کند٬ گره خورده است. طبقه کارگر در ايران دارای يک سنت ديرينه و قدرتمند شورايی است. کمتر اعتراض کارگری است که متکی بر مجمع عمومی کارگران نبوده باشد. سازمان دادن شوراهای کارگری تنها می تواند از کانال روتين کردن و منظم کردن اين شوراها به پيش برده شود. کارگران آگاه و پيشرو بايد پرچمدار برپايی منظم مجامع عمومی کارگری باشند. زمانی که کارگران با سلاح و اهرم تشکيلاتی خود به ميدان آيند عمر رژيم اسلامی به شمارش معکوس خواهد افتاد .

انقلابی که در ايران در شرف تکوين می باشد ، خشونت نيست ، اين انقلاب راه پايان دادن به خشونت و خلاصی از آن است. انقلابی است برای پايان دادن به سی سال تاراج و ويرانى مملکت ، سى سال خشونت ، کشتار و بگير و ببند ، شکنجه ، تجاوز ، اعدام و هرج و مرج ، سی سال سانسور و خفقان و آزادی کشی و ممانعت از حق برخورداری از ابتدايی ترين حقوق شهروندی و اشاعه فرهنگ نوحه و عزا و تزوير و ريا و خرافه پرستی و نکبت اسلام و مذهب ، سى سال ممانعت از شاد بودن و شاد زيستن .

"انقلاب جشن توده هاست." اما اگر به جشن توده‌ها حمله شود و آن را به خون بکشند ، قهر انقلابي‌ توده مردم، انقلاب را به خشم توده‌ها تبديل مي‌کند " و اين خشم و اين خصم همه بود و نبود اهريمن سرمايه داری اسلامی و فاشيسم مذهبی را تمام و کمال جارو خواهد کرد. مردم آگاه ، نجيب ، فهيم و مبارز ايران به كمتر از سرنگونى اين ر‍ژيم فاشيستى با تمام دار و دسته هايش بسنده نخواهند نمود. نبرد هاى عظيم ترى در پيش هستند.چرا كه اين حکم تاريخ است و تاريخ را توده های مردم می سازند.

زندانى سياسى آزاد بايد گردد
جمهورى اسلامى با هر جناح و دسته نا بود بايد گردد
برقرار باد حكومت شورايى
پيروز باشيد

فعال سياسى سال 57 و يكى از رندانيان سياسى گريخته دهه 60
و هموطن شما كه در جهت سرنگونى رژيم آدمخوار اسلامى و ايجاد ايرانى آزاد و آباد و
دموكراتيك كوشيده و خواهم كوشيد.

17 دی 1388

هیچ نظری موجود نیست: