نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۸۹ دی ۱۷, جمعه

آيا حکومت اسلامی از کابوس اعتراضات مردمی آسوده شده است؟



آيا حکومت اسلامی از کابوس اعتراضات مردمی آسوده شده است؟
تقی روزبه 




به بهانه عدم برگزاری مراسم سراسری "حماسه 9 دی"
بياد داريم که جمهوری اسلامی درواکنش به اعتراضات سال گذشته مردم،مراسم خودخوانده ای رابه نام حماسه 9 دی ترتيب داد.چنين تجمعی بابکارگيری تمامی امکانات حکومتی ازقبيل تبليغات رسانه ها و حمل ونقل مجانی وپذيرائی شايان ازشرکت کنندگان درتظاهرات وانتقال اجباری مردم ازادارات ومدارس ونقاط دوردست و... درشرايطی برگذارشدکه مدتها بود"دروغگو63% کو" به يکی ازشعارهای جالب وافشاگرانه شهروندان ناراضی درتظاهرات خيابانی تبديل شده بود.درواقع مردم درآن زمان باوقوف به تشتت وسيع درصفوف بالائی ها وريزش گسترده پايگاه حمايتی رژيم درپائين، به عجزحاکميت دربرگزاری يک تجمع گسترده و ميليونی پی برده بودند.واين درحالی بودکه حاکميت بشدت درحسرت برگزاری يک تجمع بزرگ برای کوبيدن مهرمشروعيت به سرکوب واقتدارضربه خورده خويش درپی آن غليان توده ای بود.بااين وجود پس ازگذشتن ماهها، تلاش رژيم برای برای برگزاری چنان تجمعی عليرغم بسيج همه جانبه وبکارگيری تدارکات وسيع بااستفاده ازهمه امکانات دولتی ودامن زدن به احساسات مذهبی وايجاد ترس و واهمه نسبت به عواقب شعارهای ساختارشکنی که درروزعاشورا سرداده شد وباهمه ترفندهای صداوسيما دربزرگنمائی صحنه تظاهرات، بازهم نتوانست به آرزوی خويش برسد.گرچه خامنه ای شورش واعتراضات خيابانی مردم را به کاريکاتور انقلاب بهمن تشببه کرد،اما درواقعيت امر اين نمايشات آنها بود که درقياس با تجمعات بزرگ وميليونی گذشته همين نظام وياحتی تظاهرات ميليونی و خودجوش 25 خرداد، کاريکاتوری بيش نبود.چرا که اگربرآمداعتراضی مردم عليرغم جو سرکوب سنگين ساليان دراز سربلندکرده بود وحامل پتانسيل عظيمی بودکه تنها بخش کوچکی ازآن توانسته بود آزادشود،تجمع فرمايشی ودولتی رژيم که بدروغ وبااصرار وقيحانه ای آنرا خودجوش می نامد، آشکارا نمايشگرسير نزولی اقتداری بود که اکنون حاکميت بيش ازهرزمانی به آن نيازداشت.ازاين روتمامی توان خود را بکارگرفت که با استفاده حداکثراز صنعت دروغ، ازآن يک "حماسه تاريخی" برای ثبت در تاريخ بسازد وتقويم رسمی را نيزبهمين منظوردست کاری کرد. خامنه ای درابرازنظرهای گوبلزگونه خود تعدادشرکت کنندگان درکشورا دهها ميليون نفرعنوان کرد!. مهره هائی چون طائب تعدادشرکت کنندگان سه ميلون نفر اعلام کردند. اما ازآنجائی که حرف مفت ماليات ندارد، اخيراخطيب خليفه در نمازجمعه-احمد خاتمی- يک ميليون نفرهم به آن اضافه کرد تاکفه آن بطورمحسوس ازتظاهرات سه ميليونی 25 خرداد سنگين ترشود!
سالگرد"حماسه"
اما سالگرد آن روز"حماسی" که قراربودبه عنوان روزتاريخی درتقويم اسلامی ثبت شود،عليرغم آن همه جاروججال تبليغاتی و حتی درشرايطی که به ادعای خودشان "فتنه را" خوابانده ونظام را بيمه کرده اند، باکمال تعجب شاهدآن بوديم که رژيم نتوانست دراولين سالگرد"حماسه" يک تجمع وراه پيمائی سراسری وبزرگ درتهران والبته نقاط ديگر برگزارکند!. دراينجا اين سؤال مطرح است که چرا رژيم نتوانست در اولين سالگرد اين روزتاريخي، حتی همان تجمعات نمايشی متعارف خود را نيزبرگذارکند؟اين که بگوئيم رژيم ازبرگزاری يک چنين تجمع نمايشی ودولت فرموده به ازنظرتأمين حضور جمعيت حداقل نيزناتوان بود، با واقعيت های موجود وامکاناتی که بطورطبيعی انحصارقدرت دولتی فراهم می کند وبويژه درشرايط رعب وسرکوب چندان خوانائی ندارد.فراموش نکرده ايم که رژيم شاه حتی درشرايط بحران انقلابی قادربه بسيج صدها هزارچماقداربود وجمهوری اسلامی دراين زمينه حتی دارای قابليت های بيشتری است.ممکن است گفته شود که با توجه به نزديکی 22 بهمن رژيم ازبرگزاری دوتجمع بزرگ درچنين فاصله کوتاهی صرفنظرکرد.پذيرش چنين دليلی نيزجزصرفنطرکردن ضمنی رژيم ازتاريخی بودن آن حماسه بزرگ نبوده نمی تواند پاسخ چندان قانع کننده به نظرآيد.ميدانيم که اولا رژيم درسال گذشته دروضعيتی بدتر ازامروز آن را برگزارکرد وحال آنکه امسال، هم بدليل سرکوب ولوموقت جنبش اعتراضی وهم برای تثبيت آن "رويدادتاريخی" وهم "کوبيدن مشت" بردهان مخالفين خود وتضعيف روحيه مبارزاتی و نيزدهن کجی به"استکبار" نيازوافری به آن داشت.بنابراين منشأ اين ناتوانی را نه ناتوانی دربسيج حاميان خود،بلکه درعامل ديگری بايد ديد.
به گمان من،عامل اصلی را بايد درتشديدبی سابقه شکاف درميان بالائی هاجستجوکرد.واقعيت آن است که درسال گذشته ابتکاراصلی راه پيمائی درنهم دی بدست حاميان احمدی نژادبود که درآن نه فقط عليه موسوی وکروبی وخاتمی و.... شعارهای تهديد آميزداده شد بلکه حتی رفسنجانی وفرزندان وی وبرخی ازعناصرطيف اصول گرايان ميانه روويامصحلت گرا نيزازگزند اين تهديد ها درامان نبودند.به طورکلی بايد توجه داشت که اين روزبنا به مناسب وماهيت وجودی خويش،بيش ازسايرمناسبت ها دستخوش منازعه جناح هاست.چنانکه امسال علاوه برتشديد شکاف ميان اصلاح طلبان وائتلاف حاکم،بين خود مؤتلفين موسوم به اصول گرا نيزشکاف ها دامن گرفته است. يعنی شکاف بين باندودارودسته احمدی نژاد با ديگر باندهای موسوم به اصول گرايان سنتی ومحافظه کار وحامی بازاروروحانيت( درقالب جامعه روحانيت مبارزويا جامعه مدرسين قم وامامان جمعه ومراجع و....) واحزاب وتشکل های چهارده گانه خط امام ورهبری وازجمله مؤتلفه که بيش ازپيش بارزشده و دربرابرهم صف آرائی کرده اند.درساختارهای قدرت اين صف آرائی ها بصورت صف آرائی مجلس وقوه قضائيه ومجمع تشخيص مصلحت و مجلس خبرگان دربرابرقوه مجريه بازتاب يافته است.برای نشاندادن پيشرفتگی اين تضادها می توان درقياس سال گذشته به برخی فاکتهای گويا اشاره کرد. مثلا اگردرسال گذشته عکس فرزندان هاشمی وشعارهای تهديد آميز دردست راه پيمايان بودواين ها دشمنان نظام ومتحد دشمن عنوان می شدند وحتی تصاويرشان بهمراه شيطان بزرگ به آتش کشيده شد ويا درزيرپالگدکوب گرديد،به انتقام لگدکوب شدن عکس خامنه ای و خمينی درروزعاشورا،امسال شاهديم که تقريبا هم زمان باسالگرد آن "حماسه"، دادگاهی در قوه قضائيه درپی رسيدگی به شکايت محسن هاشمی از سردبير روزنامه دولتی ايران، سردبيرآن محکوم به زندان وشلاق می گردد. يارياست پسرديگروی دررأس مترو برای يک دوره ديگرتمديد می شود و يا درشاخص مهم ديگری سخن ازمحاکمه معاون اول رياست جمهوری اسلامی اول درميان است ونماينده مجلس وحامی سرسخت دولت-رسائی- را به دادگاه روحانيت احضارمی کنند.حذف متکی وصف آرائی دولت ومجلس درعرصه های گوناگون ومنازعات قوه قضائيه با دولت وازجمله نامه پراکنی های الهام عليه دادستان وقوه قضائيه همه وهمه نشان ازهمين شدت گيری تضادهای درونی درميان باندهای درونی حاکميت دارد. درحقيقت طرح محاکمه همزمان عوامل احمدی نژاد وفرزند رفسنجانی-البته يکی نقد وديگری نسيه و درصورت بازگشت به داخل کشور،تاکتيک جناح اصول گرايان سنتی برای به عقب راندن تعرض دولت ازيکسو و بدست گرفتن ابتکارعمل بدست خود ونه مثلا رفسنجانی و... ازسوی ديگراست.
ازسوی ديگرشاهديم که همزمان با آن همين اصول گرايان سنتی بيش ازپيش برطبل تهديد ومحاکمه سران جنبش"سبز" ومرزبندی باآن-شعاری که خامنه ای بيش ازهرکس ديگر برروی آن پافشاری می کند- می کوبند تاهم با گرفتن ابتکارعمل ازدست جناح احمدی نژاد دراين عرصه وهم جلب حمايت بيشترخامنه ای وهم به يک دست کردن صفوف پراکنده و شکاف برداشته خود دربرخورد با "جنبش سبز" و "فتنه گران" نائل آيند. چنانکه شاهد مرزبندی های تازه وتندتر عناصری چون باهنرو لاريجانی ها ويا حتی رفسنجانی با عوامل فتنه هستيم که بخشی ازمقتضيات صف آرائی تهاجمی تر اين جريان برای بيرون آمدن ازلاک دفاعی و مقابله قوی ترباتهاجم دولت ازيک جانب و مقابله با خطرخيزش مجدد اعتراضاتی که آتش زيرخاکسترناميده می شوند ومی توانند دربحبوحه اين منازعات سربلند کنند.هم چنانکه حملات تند اخير آنها به پيشنهادات محمد خاتمی درديداربانمايندگان اقليت مجلس درمورد شروط حداقلی شرکت درانتخابات،هم چون سخنان تهديد آميز دادستان تهران واحمد خاتمی وسايرائمه درنمازجمعه مبنی برمحاکمه حتمی سران فتنه وياتهديد های روزنامه کيهان و...، همگی مؤيد چنين رويکردی است.
درچنين فضای سرشارازرقابت وکشمکش بود که طرفين ناچار شدند ازخيرراه پيمائی روزتاريخی "حماسه 9 دی" بگذرند وعطايش را به لقايش بخشند.به همان مراسم وبزرگداشتهای پراکنده وتبليغاتی بسنده کنند ونيروی خود را برای 22 بهمن بسيج کنند.چراکه چنين تجمعی درفضائی اين چنين رقابتی می توانست بيش از وحدت شکاف های درونی حاکميت را به نمايش بگذارد که البته می تواند موجب بهره گيری رقبا ونيزخطرسربازکردن اعتراضات مردمی گردد.بهمين دليل آنچه را که متوليان راه پيمائی بصورت سرپوشيده و به مصلحت نبودن راه پيمائی بيان می کنند ،می توان درسخنان اعتراضی مداح-لومپنی مثل منصورارضی باوضوح بيشتری مشاهد کرد.چراکه او با صراحت بيشتری ازممانعت مقامات دولتی ازبرگزاری مراسم خيابانی توسط هيئت های مذهبی سخن می گويد واينکه به آنها گفته شده است که به برگزاری آن دريک مهديه و مکان سرپوشيده بسنده کنند. اوالبته درهمان حال ازاينکه چرا "فتنه گران" را بدست آنها نمی سپارند تا اعدامشان کنند،به خوبی ماهيت آدم خوارانه اين دارودسته های مذهبی را که اکنون به نفع اصول گرايان سنتی وعليه دولت وبويژه شخص مشائی جهت گيری کرده اند، نمايان می سازد.
اما واقعيت مشهود ديگری نيزازخلال اين کشمکش ها خود را نشان می دهد وآن اينکه دراولين سالگرد"حماسه"رژيم هنوز نتوانسته است خود را ازشرکابوس خشم خفته ولوسرکوب شده مردم رهاسازد.خشمی که سرکوب شده اما ازبين نرفته است.چرا که اولا دامنه آتش "فتنه" بيش ازپيش بدرون صفوف خودشان کشيده شده است وحتی طرفين منازعه يکديگر را به انجام "فتنه" های بزرگتر ازآنچه که درسال گذشته اتفاق افتاد،وگويا درآينده صورت خواهد گرفت،متهم می کنند!.وعده رفوزه شدن موج جديدی از خواص بی بصيرت با رنگ ولعاب حتی مذهبی ترواسلامی تر،از جمله مشخصات "فتنه" بعدی است وثانيا نگران خيزش مجدد جنبش اعتراضی به خصوص باتوجه به نگرانی های ناشی ازآزادسازی قيمتها درابعاد جديدتر وخطرناک تری هستند.گرچه آنها دراستقرار آرامش گورستانی خود برجامعه،فعلادرستايش از"نبوغ" وتدابيربی همتای رهبری گوی سبقت ازيکديگرمی ربايند وآن را نشانه پشتيبانی مردم ازنظام می دانند، اما آشکارا خود نيزبه آنچه می گويند باورندارند و هرلحظه خطربروز اعتراضات جديد را گوشزدمی کنند. اينکه رژيمی پس ازسپری شدن مثلا دوسه هفته ازاجرای يارانه ها،ازاينکه شورشی صورت نگرفته است، دستهايش را به هم کوفته و سرازپا نشناسد وبه يکديگرقوت قلب بدهند،نشان ازآن دارد که تاچه حد درخلوت خود،درهرلحظه نگران خيزش های مردمی هستند.ازجانب ديگرمثل همه مستبدين تاريخ خيلی زودبه سجده شکرگذاری ازبابت استقرارامنيت وآرامش مجدد برای دوام حکمرانی وحفظ ثروتهای انباشته شده خود افتاده اند. آنها حتی انجام سپاسگزاری منتظر ته کشيدن پولهای نقدی و واريزشده به حساب های مردم وواکنش احتمالی آنها دربرابردريافت قبض های چندبرابرشده برق وآب وگازويا نمايان شدن تورم اجتناب ناپذيرآزادسازی قيمتها نمانده اند. بديهی است که نسبت فشارهای اقتصادی واجتماعی با اعتراضات، پيچيده ترازيک رابطه خطی و مستقيم است که بتوان ساده لوحانه به دست کوبی پرداخت.چرا که سرکوب و عوامل ديگری چون پرداخت های نقدی موقتی ويا پرکردن انبارها ازاجناس وارداتی برای جلوگيری ازجهش تورمی و... ممکن است درکوتاه مدت درپنهان ماندن عوارض تورمی وسيمای مهيب آزادسازی قيمتها مؤثرباشند وبتوانند درجلووعقب بردن اعتراضات وچگونگی آن دخيل باشند،اما در افزودن بر پتانسيل نارضايتی وانباشت خشمی که می توانند به اشکال گوناگون ومتفاوت وحتی پيش بينی نشده ای فوران کنند،ترديدی وجود ندارد.ازقضا باوقوف به همين واقعيت انباشت نارضايتی هاست که جناحهای گوناگون حاکميت قادرنيستند همزمان نگرانی خود را ازخطربروز اعتراضات توده ای وباصطلاح خودشان "فتنه بزرگتر"پنهان کنند و برای مقابله وپيشگيری ازآن جزبرقراری ترميدورجديد وبرافراشتن تيرهای اعدام وسيله ديگری درچنته خود ندارند. حکومتی که ازهمه مؤلفه ها وابزارهای حکمرانی جزسرکوب وبرافراشتن تيردار و زندان وشکنجه چيزی برايش باقی نمانده باشد،به گنديدگی کامل رسيده است. 

2011-01-06 16-10-89
http://www.taghi-roozbeh.blogspot.com 
taghi_roozbeh@yahoo.com 

هیچ نظری موجود نیست: