گفت و شنود با خانم میهنِ جزنی در مورد عشق از عشقِ «میهن»، به عشقِ میهن رسیدم
گفت و شنود با خانم میهنِ جزنی در مورد عشق
از عشقِ «میهن»، به عشقِ میهن رسیدم
از عشقِ «میهن»، به عشقِ میهن رسیدم
پیش از آن که واپسین نفس را برآرم
پیش از آن که پرده فرو افتد
پیش از پژمردن گل،
برآنم که زندگی کنم
برآنم که عشق بورزم
عشق جستجوی نیمۀ گمشده آدمی است و من هر سال به بهانه«روز وَلـِنـْتـایـْنْ» Valentine’s Day آگاهانه پای عشق را به میان کشیدهام و تا زنده باشم همین کار را میکنم، چرا که به قول مولوی: در عشق زنده باید، کز مرده هیچ ناید.
…
در عشق زنده باید، کز مُرده هیچ ناید
دانی که کیست زنده؟ آن کو ز عشق زاید
هرگز چنین سَری را تیغ اجل نبُرّد
کاین سر ز سربلندی بر ساقِ عرش ساید
هرگز چنین دلی را غصه فرونگیرد
غمهای عالم او را، شادیِ دل فزاید
دانی که کیست زنده؟ آن کو ز عشق زاید
هرگز چنین سَری را تیغ اجل نبُرّد
کاین سر ز سربلندی بر ساقِ عرش ساید
هرگز چنین دلی را غصه فرونگیرد
غمهای عالم او را، شادیِ دل فزاید
…
«قصه نا مکرر عشق» را این بار از زبان خانم میهن جزنی، رفیق و یار مهربان بیژن بشنویم.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بیابان را سراسر مه گرفتهاست…
در این دنیای وارونه که عقل به تبعید رفته و ابتذال به میدان آمدهاست،
در زمانهای که طالبان نفت و دلار و امثال جان بولتون و جان مک کین (رفقای شفیق ابوبکر بغدادی)، آزادیخواه شده اند،
در روزگاری که شعار یک نفر برای همه و همه برای یک نفر در حال سقوط به ظلمات هر کس برای خود است، وفتی در جامعه شیخ گزیده ایران مردم دسته دسته میدوند تا از صف تماشای اعدام عقب نمانند و بازی بچههای کوچک، بازی دار زدن است، آیا میتوان از عشق سخن گفت؟ اساساً عشق چیست؟ آیا اصلاً ارزشی برای طرح دارد؟ آیا دون شأن کسانیکه به تفسیر و تغییر جهان میاندیشند و دغدغه آزادی و عدالت اجتماعی دارند نیست که بیایند در مورد مسائل به اصطلاح پیش پا افتاده ای مثل عشق صحبت کنند؟ توجه شما را به این گفت وشنود جلب میکنم.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پانویس
سپندار مذگان
در ایران باستان نیاکان ما به عشق که آن را گوهر سرودهای زرتشت میدانستند، ارج نهاده و پنجم اسفند (۲۴ فوریه) هر سال را با عنوان «سپندار مذگان» جشن میگرفتند که چیزی شبیه روز عشاّق یعنی روز «وَلـِنـْتـایـْنْ» بود. (سپندار مزد لقب زمین، و زمین نماد تواضع و عشق است.)
در ایران باستان نیاکان ما به عشق که آن را گوهر سرودهای زرتشت میدانستند، ارج نهاده و پنجم اسفند (۲۴ فوریه) هر سال را با عنوان «سپندار مذگان» جشن میگرفتند که چیزی شبیه روز عشاّق یعنی روز «وَلـِنـْتـایـْنْ» بود. (سپندار مزد لقب زمین، و زمین نماد تواضع و عشق است.)
…
آهنگ آغاز و پایان ویدیو Spring Waltz از شوپن Chopin است.
…
سایت همنشین بهار
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر